رسانه ملي بايد تكليف خودش را با خودش روشن كند؛ تقليد از بي بي سي فارسي و فارسي وان دردي از افزايش استفاده از ماهواره را درمان نمي كند. اصلا تناقض بزرگ رسانه ملي با خودش اين است كه عده اي در همين رسانه ملي و البته سايت وابسته به سازمان، صبح تا شام و شام تا صبح پاي همين شبكه ها نشسته اند و آن را رصد مي كنند تا گاف فلان مجري، سوتي بهمان بازيگر، رابطه غيراخلاقي مجري اين برنامه با كارشناس آن برنامه، تحليل مسخره كارشناس برنامه الف و افشاگري عليه برنامه شين و.
سياه و سفيد يك رسانه
مديران كشور مانند هر انسان ديگري بيشتر علاقه دارند كه تعريف و تمجيد بشنوند تا نقد و نظراتي كه شايد به نوعي برجسته كردن ضعف هاي مديريتي آنهاست. مديران فرهنگي ما در اين داستان رفتار جالب تري هم دارند و آن اينكه در برابر نقد و نظرهاي چالشي، لبخندي مي زنند و خود را با ظرفيت نشان مي دهند اما به واقع به شدت از انتقاد ناراحت مي شوند براي همين هم در كشور ما منتقدها اصولا جايگاه مناسبي ندارند و يا توسط مديران و جناح هاي مختلف سياسي، برچسب سياسي كاري دريافت مي كنند و يا متهم مي شوند به رانت خواري و باج گيري و...با اين حال راه حل اصلي بيان انتقاد قابل هضم براي مديران و رفع شائبه از مخاطب، استفاده از نگاه خاكستري است؛ سايه روشن مديريت را اگر در نظر بگيريم به نوعي هم مدير مورد نظر را نرم مي كنيم و هم مخاطب را با نقد جدي خود روبه رو مي كنيم.
صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران از جمله نهادهايي است كه شديدا زير فشار حرف ها و نظراتي است كه اصولا در اغلب موارد «نقد» نيست و بيشتر واگويه هايي است طلبكارانه با اين لحن كه چرا اين طور مي كنيد؟ چرا آن طور نمي كنيد؟ و...در چنين شرايطي كه هر كسي با هر قلم نتراشيده اي به اسم نقد، تندترين حرف هاي گاه بي مبنا و احساسي خود را به سوي جام جم روانه مي كند، بايد هم با مقاومت رسانه ملي و يا «بي حسي» مديران نسبت به انتقادها مواجه شويم. به عبارتي وقتي دست زياد مي شود، انتقادهاي درست و درمان هم لابه لاي همين فريادهاي كودكانه و يا بي انصافي هاي تخيلي گم مي شود و ديده نمي شود. يا اينكه مدير مورد نظر در انبوه آن انتقادهاي آبكي، حرف هاي اساسي را هم با عصبانيت به دست كاغذخردكن اتاقش مي سپارد.
رسانه ملي در آستانه تابستان است و لابد مثل هميشه كلي برنامه مفيد و بي خاصيت را براي اين سه ماه اوقات تعطيل مردم به ويژه دانش آموز و دانشجوي كشور در نظر دارد اما...
اول: رسانه ملي بايد تكليف خودش را با خودش روشن كند؛ تقليد از بي بي سي فارسي و فارسي وان دردي از افزايش استفاده از ماهواره را درمان نمي كند. اصلا تناقض بزرگ رسانه ملي با خودش اين است كه عده اي در همين رسانه ملي و البته سايت وابسته به سازمان، صبح تا شام و شام تا صبح پاي همين شبكه ها نشسته اند و آن را رصد مي كنند تا گاف فلان مجري، سوتي بهمان بازيگر، رابطه غيراخلاقي مجري اين برنامه با كارشناس آن برنامه، تحليل مسخره كارشناس برنامه الف و افشاگري عليه برنامه شين و...را روي سايت بفرستند و يا در برنامه اي آن را پخش كنند. تصور سازمان از كد دادن اين شكلي چيست؟ آيا مطمئن است كه همه مردم با برنامه هاي ماهواره اي آشنا هستند؟ اگر اينطور است كه هيچ...در غير اين صورت داستان اين همه مونيتورينگ دقيق و خبرسازي دقيق تر چيست؟ صد البته كه ما نيازمند دانستن از اوضاع و احوال رسانه هاي غربي هستيم اما نه اين قدر تابلو كه گاه خودش تبليغ همين شبكه هاست.
دوم: مباني رسانه اي ما با غرب يكي است؟ اگر اين طور است كه اصلا ماجراي جنگ نرم و تهديد فرهنگي كلا كنسل مي شود. وقتي رسانه ملي در برنامه گفت وگوي ويژه خبري خود، از يك دختر جوان با ظاهري جذاب و زيبا استفاده مي كند كه ساده ترين اصول خبرنگاري و گفت وگوي رسانه اي را بلد نيست، شما چه نتيجه اي مي گيريد جز اينكه رسانه ملي براي جذب مخاطب درست جا پاي همان رسانه هايي گذاشته كه در برنامه هاي خود آنها نقد و لعن مي كند!
سوم: پخش زنده فوتبال هميشه يك برگ برنده براي هر رسانه اي بويژه رسانه ملي بوده است؛ اما زوائد اين اتفاق خوب و قابل تقدير را بايد هرس كرد. 90 دقيقه فوتبال، 30 دقيقه بحث كارشناسي. تا اينجا قبول، برگزاري مسابقه اس ام اسي جز اينكه نوعي مصرف زدگي را ترويج مي كند، چه سودي به حال ملت دارد؟ اگر عنوان مي شد كه هزينه ارسال پيامك به خاطر رفاه حال مردم، محاسبه نمي شود خب بيشتر قابل بررسي بود اما وقتي اين طور نيست؛ داستان بده و بستان تلويزيون و راديو با مخابرات خيلي پررنگ مي شود؛ نه؟ يا اينكه دو نفر جوان روبروي مردم بايستند و از تيتر روزنامه هاي انگلستان و اسپانيا و فرانسه و لهستان و...براي مردم حرف بزنند، بار آموزشي اين تيترخواني حالا با كمي چاشني جوزدگي توسط مجري چيست؟ آموزش تخصصي روزنامه نگاري است؟ يا آموزش فوتبال حرفه اي؟ شكر خدا در اين دو مورد كشور ما صادركننده هم هست ضمن اينكه اصلا نيازي به آموزش نيست! از طرفي دكور برنامه جام ملت ها را مقايسه كنيد با دكور بهترين برنامه زنده گفت وگو محور شبكه چهار سيما: دو عدد صندلي و يك ميز گرد! يا دكور اصلي ترين جنگ معارفي شبكه قرآن! يك قياس خنده دار مي شود كه بعد از خنده اوليه بايد گريست...همان داستان افراط و تفريط هميشگي؛ يكباره در غروب جمعه 9 شبكه تلويزيوني به مدت 3 ساعت هيچ برنامه جذابي ندارد و از آن طرف، ناگهان چهار شبكه اصلي سيما به شكل همزمان بهترين برنامه ها و فيلم ها وسريال هاي خود را روي آنتن مي فرستند.
چهارم: سريال شبانه «راه طولاني»مجموعه خوب و قابل دفاعي است، مشكلات نسل جوان و برخورد والدين را به خوبي تصوير كرده، فضاسازي ها خيلي فانتزي و دورازدسترس نيست؛ شخصيت پردازي ها هم كاملا در جامعه و اطراف ما وجود دارد. اميدواريم سرنوشت اين مجموعه مانند برخي مجموعه هاي ديگر كه شروع خوبي داشته اند، با شلنگ و آب و سنجاق سر، همراه نشود. ضمن اينكه اميدواريم شبكه اول سيما عزم خود را جزم كند ديگر امثال «حيراني» را به خورد ملت ندهد كه اشكال شرعي دارد.
پنجم: دقت كرده ايد بخش هاي مختلف خبري رسانه ملي را بچه هاي باشگاه خبرنگاران جوان مي چرخانند و به روز مي كنند؟ برايتان سوال پيش نيامده واحد مركزي خبر غير از بسته «صرفا جهت اطلاع» و مثلا بخش «نود ثانيه با كتاب» با تعداد قابل توجهي خبرنگار در حال پخت و پز چه دسته گل هايي براي پخش از بخش هاي كپي شده خبر هستند؟ يعني ساخت يك مستند براي نيمه خرداد و يك مستند هم براي دهه فجر آمار خوبي است از اين همه استعدادهاي امتحان پس داده واحد مركزي خبر؟
راستي دقت كرديد «حسيني باي» در همه حوزه هاي خبري حضوري حداكثري دارد و هميشه در صحنه است؟ او گزارش اقتصادي تهيه مي كند، با نفرات برگزيده كنكور گپ مي زند، به نمايشگاه صنايع دستي مي رود، با معتكفين هم پياله مي شود، از نابساماني هاي عراق خبر مخابره مي كند و از مسابقات روبوكاپ گزارش مي گيرد و...دقت كرديد؟ خدا رو شكر من فكر مي كردم خودم بي جهت دقت كردم، مديريت فني و حرفه اي در واحد مركزي خبر يعني همين!
محسن حدادي
lمنبع:کیهان