تحلیلی بر سریال پشت کوه های بلند

زبان و محاوراتی امروزی که با دو لهجه اصفهانی و شیرازی (آن هم به روز) ماست مالی شده‌اند، لباس‌هایی که هیچ هویت ایرانی و اسلامی ندارند مانند پوشش‌های سر که برخی‌شان شب کلاه‌های بارون‌ها و کنت‌های یک قرن قبل اروپایی را به یاد می‌آورند.

محمدحسین میری:

سریال "پشت کوه­های بلند" طی سه سال (88 تا 91) توسط مؤسسه فرهنگی میثاق فیلم تولید شده است.

کارگردانی و نویسندگی سریال بر عهده امرالله احمدجو است که پیش از این سریال "روزی روزگاری" و "تفنگ سر پُر" را در کارنامه کاری خود داشته است و تهیه‌کنندگی آن نیز بر عهده رضا جودی می­باشد.

این سریال در 50 قسمت 45 دقیقه­ای تولید شده و هر شب از شبکه سوم سیما پخش می­شود که از لحاظ نوع فضای تاریخی و شخصیت­پردازی شباهت­هایی به سریال روزی روزگاری دارد.

اما از لحاظ جذب مخاطب، ناموفق­تر از این سریال تا این قسمت بوده است و  هرچه از پخش آن می­گذرد این احتمال که جذب مخاطب کند، کمتر می­شود.

   

در زمان و مکان نا معلومی، پادشاهی شیرازی تبار به همراه حاکم یکی از بخش­‌هایش که لهجه­‌ای اصفهانی دارد به اتفاق خدم و حشم­‌‌شان اردویی برپا می­کنند.

در این اقامت که به ییلاق شباهت دارد، خانواده و درباریان هم حضور دارند و به صورت اپیزودیک در هر یک یا چند قسمت، آن‌ها با فضا و اتفاقاتی جدید روبرو می­شوند که شامل مسائل روزمره و دروغ­گویی، عشق، خبر چینی و تکدی گری و ... می­شود.

در پشت کوه­ های بلند زمان و مکان نامشخص برای تعریف داستان انتخاب شده است تا دچار محدودیت تاریخی و حتی مجهولات آن نشود.

اما باید به این نکته دقت شود که چنین انتخابی با نیت فرار از پرداخت جزئیات، ایجاد شبهات تاریخی می­کند و از لحاظ محتوایی می­تواند مخاطب را به سردرگمی بیندازد.

نمونه ­های مناسب در انتخاب یک فرا زمانی و فرا مکانی ، دو سریال مهران مدیری، "قهوه تلخ" و "شب­های برره" است که در آن، زمان­ها و مکان­ها به کلی مشخص نشده­‌اند.

تدبیری با این مقصود که دست نویسندگان برای پرداخت طنز باز باشد و بیان برخی مضامین که می­توانند اهانت آمیز و برخورنده باشد؛ بدون جنجال به آنها بپردازند.

در انتخاب صحنه و منطقه­ای که سریال در آن ساخته می­شود سعی شده با محدوده­ی معین جغرافیایی، یک نمونه آزمایشگاهی از اجتماع گذشته ارائه شود اما این مسئله به صورت کامل در نیامده و به مخاطب احساس دیدن یک پارک را می­دهد.

علی رغم ساخت لوکیشن­های پرهزینه و تلاش بسیار در نشان دادن یک اردوگاه شاهانه، برای بیننده مشخص نمی­شود چادر شاه و درباریان کجاست و چادر رعیتان و خادمان کجا؟ تناسبی میان چادر خادمان و پاسبان‌ها وجود ندارد.

 طراحی صحنه و لباس سریال از دیگر مسائل شبهه­ناک تاریخی است. برای مثال نوع کلاهی که "سامشا" بر روی سرش دارد.

در فرهنگ ما این چنین پوششی مورد استفاده قرار نمی­گرفته است و این کلاه پادشاهان اروپایی است. این شبهات به غیر از پوشش در نوع گریم و آرایش بازیگران نیز وجود دارد.

آرایش زنان در سریال بسیار زننده و امروزی است. زنان دارای ابروهای تاتو کرده­ و چشم­های آرایش شده­ هستند که از لحاظ فرهنگی و حتی تاریخی نیز ایراد دار هستند.

زیرا تا همین 50 سال قبل هم دختران مجرد حق برداشتن ابرو و میان ابرو را نداشتند و این مسئله حتی تا همین اواخر هم امری معمول بوده.

نوع روابط زنان و مردان در سریال هم کاملاً امروزی است. در گذشته­ی فرهنگ ما و حتی قبل از اسلام؛ این نوع اختلاط زن و مرد آن هم بدون شرم و حیایی تاریخی که در نهاد ما ایرانیان وجود داشته، مصنوعی و غیر قابل پذیرش برای اثری تاریخی است.

تا آنجا که در تاریخ ما مشخص است و در سنگ­نوشته­ها و مستندات وجود دارد، پوشش و حجاب زنان و مردان بر اساس حیا و شرم بوده است. این امر حتی در بناهای بجا مانده از آن دوران نیز دیده می­شود.

حیا در معماری اصیل ما نیز جایگاه دارد و جزء اصلی­ترین مسائل در طراحی و ساخت ساختمان است. لوکیشن خانه­ی شاه، معماری تاریخی دارد.

اما مسئله مهم رعایت اندرونی­‌ها و بیرونی­‌ها و دیگر نکات مورد طرح در معماری ما در این ساختمان دیده نمی­شود و از تمام حیای معماری ما در این سریال فقط دو اسم حرم­سرا و هشتی در ورودی خانه دیده می­شود.

یک نکته که بسیار در سریال بر آن تأکید شده، به نمایش درآوردن کاراکترها با ظاهری مورد تأیید و شرعی است که اصلاً به حرف­‌هایی که می­زنند عمل نمی­کنند و دقیقاً برعکس حرف خود رفتار می­کنند. این اشاره در اجتماع امروزی نیز قابل مشاهده است و از نکات مثبت سریال می­باشد، اما پرداختش دارای ضعف است.

بیشتر شخصیت‌­های سریال در پرداخت‌ دارای ضعف و نقصان‌هایی هستند که سبب شده اغلب آن‌ها را به تیپ تبدیل کند.

علتی که دیالوگ و آرمان‌های هر کاراکتر را هم سطحی و ظاهریکرده و از باورپذیری خارج کرده است. ظاهرا نوعی نماد سازی هم مدنظر بوده که این تیپ سازی‌های نخ‌نما اجازه‌ی بلوغ به آنها نداده است.

در جاهای دیگر سریال برخی طنازی­ها صورت می­گیرد که در اکثر آن‌ها از الحان و الفاظ نامناسب و به دور از شان مخاطب خانوادگی استفاده شده است.

از شوخی­های جنسیتی با گنجاندن یک خواجه حرم­سرا در سریال گرفته تا حاکم، پادشاه و درباریان که در ظاهر نمی­خواهند ناسزا بگویند اما در واقع هیچ چیز جز الفاظ نامناسب نمی­گویند.

البته بعضی حرف­های سریال نیز اشکال‌های اعتقادی دارد. دیالوگ "اون دنیا" که بارها در طول سریال از جانب یکی از شخصیت‌ها تکرار می­شود.

  لفظ "دنیا" فقط مختص همین عالم است و عالم آخرت ویژگی دنی بودن ندارد و در حقیقت آنجا عقبی است. معنای دنی، پست بودن و گذرا بودن است و این مسئله به عالم آخرت ربط پیدا نمی­کند.

دیالوگ دیگری در سریال وجود دارد از زبان حاکم، که با لهجه اصفهانی می­گوید:"شوخ و شنگی یه چیزس، اُ مشنگی یه چیز دیگه". حال همین حرف به کارگردان خرده گرفته می­شود که طنازی یک چیز است و بی تربیتی و توهین چیز دیگر.

اگر مقایسه­ای میان سریال­های تولید داخل و خارج از کشور بشود، تفاوت کیفیت سریال سازی مشخص می­شود. مقدار هزینه­‌هایی که برای ساخت لوکیشن و فیلم­برداری این دست سریال­ها می­شود بسیار زیاد است ولی بازده مقرون به صرفه فرهنگی ندارد. بازگشت سرمایه، جذب و تأثیر بر مخاطب و ... نیز به همین گونه است.

در تلویزیون­های معتبر هر یک قسمت از بعضی سریال­های درجه بالایش به واقع در حد یک فیلم سینمایی هم داستان و هم جذابیت دارد.

انتظاری نیست که با این بضاعت ضعیف کیفی و فنی، سریال­های داخلی نیز استانداردهای خارجی را داشته باشند اما حداقل باید تولیدی جدی و شایسته در نسبت با کمیت بودجه و توانایی و خلاقیت سازندگان در سیما باشند.

دلایل صدا و سیما برای تولید این گونه فیلم­ها بسیار مهم است. دلیلی که برای تولید این حجم سریال، تله فیلم و هم چنین دوبله آثار خارجی وجود دارد، جذب مخاطب است.


هدف دیگر از این تولیدات، مواجهه با دیگر رسانه­ها و شبکه­هاست که گوی سبقت را از ما ربوده­اند، اما باید به این نکته توجه داشت که فقط تولید کمی آثار نیست که مخاطب را جذب می­کند، بلکه کیفیت آثار هم باید قابل توجه باشد.

تنها به دلیل حجم بالای تولید نیست که مخاطب ما رو به شبکه­های فارسی زبان دیگر می­آورد بلکه کیفیت سریال سازی و برنامه­‌ها و همچنین جذابیت داستانی این آثار سهم به سزایی در جذب مخاطب دارد.

مهدی نوروزخانی:

مرحوم شکیبایی در مصاحبه‌ای گفته بود وقتی امرالله احمدجو (نویسنده و کارگردان همین سریال پشت کوه‌های بلند) برای بازی در نقش روحانی در سریال تفنگ سر پر با او تماس گرفت، او بجای دفتر تولید به منزلش رفته و به جای هدیه و شیرینی، دو قرص نان سنگک تازه گرفته و برده است!

 منطق‌اش هم این بوده که امرالله احمدجو روحیه‌ایی مردمی، ساده دل و سنتی دارد، تاریخ دوست است و زلال و این نان‌های تازه مفهوم برکت و تازگی برایش دارد.

روزی روزگاری، اولین سریال امرالله احمدجو به دلیل همان روحیات با اقبال گسترده‌ای مواجه شد؛ اما دومین مجموعه بزرگ وی، تفنگ سر پر به دلیل نداشتن سادگی در روایت و وجود چند داستان بلند موازی و همین طور اصرار غیر عقلانی بر تقسیم برابر زمان و کنش‌ها بین شخصیت‌ها و حتی داستان‌های موازی که اصلاً ظرفیت پرداخت بیشتر را نداشته با اقبال یک سریال درجه ب هم مواجه نشد. 

البته در سریال سازی امرالله احمدجو یک اصل بزرگ و تحسین برانگیز وجود دارد؛ و آن انتخاب بازیگر و کشف استعدادهای جوان و گمنام است و دیگر یکی از خصوصیات اصلی کارگردانی‌های او شده است.

 احمدجو با توجه به تجربه تلخ تفنگ سر پر در روایت خط روی خط داستانی، آخرین سریالش را به صورت اپیزودیک و یا حداکثر دو، سه قسمتی نوشت و با وجود پیش تولید و تولید سنگین و زمان‌بر بسیار ماهرانه و مجرب پشت کوه‌های بلند را در سه سال بست.

چند زمانی ست که در سیما در نحوه‌ی پخش هر شبی سریال‌ها بدعتی گذاشته شده که بررسی آن جایی دیگر را نیاز دارد و این پخش هر شبی سریال تاریخی پشت کوه‌های بلند بدعت در بدعتی شده است، البته نردبانی بر آسمان (محمد حسین لطیفی) تجربه‌ای بود که مناسبتی بودن آن در ماه مبارک رمضان باعث نشد تا به ذائقه مخاطب سیما غریب آید و تجربه‌ای خاص شود.

 زمان ذائقه‌ایی مخاطبان معمولی و همیشگی سیما در پیگیری سریال‌های تاریخی، طبق روال به صورت هفتگی بوده که پخش هر شبی پشت.. و پس‌زدگی مخاطب در اوایل پخش، برآورد اقبالی کمتر از تفنگ.. را برایش پیش بینی شد.

 اما قسمت‌بندی اپیزودیک و حتی طنزهای شیرین عامیانه رای نظر مخاطبان را در ادامه تا حدودی بسیار برگرداند، به خصوص طنزهای امثال الحکمی‌اش که گهگاهی نقدهای سیاسی و اجتماعی‌اش به عصر حاضر هم قابل تعمیم است و بسیار خوشکام‌تر آمده از طنزهای موقعیتی که همانند طاعون تمام رسانه‌ها از رادیو و تلویزیون تا سینما را سرایت گرفته.

 محل چالش اساسی پشت کوه‌های بلند که پیش‍‌بینی عدم مقبولیت عمومی آن را حداقل در سطح خود احمدجو را باید در آن دانست، به غیر از بیماری‌های فرمی و محتوایی ست که سریال‌ها و برنامه‌های این روزهای سیما به آن مبتلا هستند و آن تناقض‌های فکری و روحی احمدجو است.

 مدرنیته به معنای عام آن نقیضه‌ی همان روحیاتی ست که در ابتدای این متن از زبان مرحوم شکیبایی به آن اشاره شد، و احمدجو رسالت و اعتبار هنری‌اش را به پای این تجددطلبی گذاشته و به جهد و تلاش اصرار دارد دامنه این آفت فرهنگی و اجتماعی را به تاریخ پرفراز و نشیب‌مان وصله کند.

   

 احمدجو این مدرنیته را به همه شئون تاریخی پشت کوه‌های بلند تعمیم داده، از نوع لباس و زبان محاوره‌ گرفته تا اسباب و ادوات (آکسسوار) و رابطه زن و مردی؛ و هیچ موردی از این تاریخ‌سازی به سبک جهود را بی‌نصیب نگذاشته است.

 شرم و حیای زن و مرد ایرانی حتی از قبل اسلام زبانزد بوده تا آنجا که حجاب را اختراع ایرانیان نامیدند و به عنوان میوه‌ای از این شرم و حیا دانسته‌اند، شرم و حیا در اختلاط محرم و نامحرمی که تا همین ابتدای دوره‌ی پهلوی اول، عرفی بسیار رایج بوده.

 در کجا و کدام تاریخ زنان به این وقاحت و راحتی با سر و گردنی افراشته چشم در چشم نامحرم دوختند و رای و نظر خود را تحمیل می‌کردند؟ در کجای تاریخ زن نجیب ایرانی این‌گونه فمینیست‌وار و دریده در اجتماع و مجامع حضور داشتند.

 آرایش و ظاهرشان وضعی به مراتب بدتر دارد، این ابرو و میان ابرو اصلاح نکردن دختران مجرد و دم بخت که دیگر تا یکی دو دهه اخیر و ابتدای دوره‌ی ریاست دانشگاه آزاد اول! که مرسوم بوده. چگونه می‌شود که آن زنان و دختران تاریخی همه ابروهایی مطابق سالن مدهای پاریس و ستاره‌های سینمایی لس‌آنجلس دارند.

 مردان هم از این بی‌شرمی و بی‌حیایی بی‌نصیب نماند‌‌ه‌اند، با آنکه هنوز هیچ دوره اولیه‌ای مانند پهلوی اول و ... شروع نشده! مردان زیادی در ایران وجود ندارند که از اندرونی خانه‌شان در محافلی نامحرم حتی به طنز و شوخی از محارمشان تعریف و گله گذاری کنند.

 زبان و محاوراتی امروزی که با دو لهجه اصفهانی و شیرازی (آن هم به روز) ماست مالی شده‌اند، لباس‌هایی که هیچ هویت ایرانی و اسلامی ندارند مانند پوشش‌های سر که برخی‌شان شب کلاه‌های بارون‌ها و کنت‌های یک قرن قبل اروپایی را به یاد می‌آورند.

  معماری و ساختار ابنیه‌ایی که تعریف کاربری امروزی دارند مانند دکه نگهبانی و زنجیر مانع ورودی اردوگاه. سلسله مراتب حکومتی و نوع تعاملات موجود که ساختارهای بروکراتیک و اتوکراتیک معاصر دارند.

 این‌ها همه موارد و مصداق‌هایی است که صدای عامی‌ترین مخاطبان سیما را هم درآورده، ‌فهمیدن این‌ها چنان بدیهی ست که نیازی به تخصص نماد‌شناسی و تاریخ‌شناسی ندارد و مخاطب به سرعت می‌فهمد فهم و شعورش هتک حرمت شده است. در این میان سکوت اهل تاریخ هم تأمل‌برانگیز و حیرت‌انگیز است.

   

 مبرهن است که امرالله احمدجو با تقلید از حربه و حقه‌ی مجموعه‌هایی چون شب‌های برره و قهوه تلخ در تخیل و ترسیم یک نامکان و نازمان تدبیری بوده تا از زیر بار این تناقض‌های تاریخی هم فرار کند، ولی اقناع کننده نشده زیرا این دیگر تحریف و وارونه‌سازی تاریخ به سبک یهودیان است.

 حتی نویسندگان و مؤلفان سریال‌های مذکور برای پرداختی طنز و هزل داشتن هم که شده در ارجاعات تاریخی و تاریخ‌پردازی وفادار مانده‌اند و با تقریبی حدود تاریخی سریال‌هایشان معلوم است.

 ارزش‌های اخلاقی و اجتماعی تاریخی هم که قابلیت مدرنیزاسیونی نداشتند از گزند دیگری مصون نماند‌ه‌اند، مثلاً پهلوانی که حتی اعتقاد زبانی به حضرت امیر (ع) ندارد! پرداخت شخصیتی سرقتی دارد از سلحشوران عاشق‌پیشه در رمانس‌های اروپایی که دل در گرو گیسو کمندی دارد! بیان مصداق‌های این هم طوماری عریض و طویل می‌شود که البته از این اشاره به قهرمانِ جوان و اصلی می‌توان حساب کار باقی شخصیت‌ها را دانست.

ریشه مدرنیته مورد اشاره در آثار احمدجو از روزی روزگاری شروع می‌شود، معروف‌ترین نمونه‌اش هم سکانسی از روزی روزگاری ست که بازرگان با بازی مرحوم منوچهر حامدی برای حسام بیک با بازی محمود پاک‌نیت ابزار و ادواتی مدرن به عنوان تحفه و هدیه (به عکس هدیه بردن مرحوم شکیبایی برای احمدجو!) برده بود که در آن ناقوسی بزرگ از برنج و تلفن خودنمایی می‌کرد.

جرقه و رگه‌های این مدرنیته از دهه‌های گذشته در آثار احمدجو آغاز می‌شود که در تفنگ سر پر به بلوغ می‌رسد و در آخرین کارش، پشت کوه‌های بلند تجلی تمام و کامل می‌یابد.    

منبع: رویکرد.

     

 
5 1 1 1 1 1 Rating 5.00 (4 Votes)
GRID LIST
موفقیت
گنج
طلاق
شوهرداری
ازدواج
Friday, 08 November 2024
الجمعة, ۰۶ جمادى الأولى ۱۴۴۶
جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳

Please publish modules in offcanvas position.