تاریخچه ای از تحولات سه جزیره ایرانی و ادعای امارات
مجله همشهری دانستنیها: ما و اماراتی ها به جز بر سر نام خلیج فارس، روی تملک سه جزیره هم با هم مشکل داریم. اماراتی ها می گویند جزایر تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی هرسه برای این کشور هستند. اما این ادعا از کجا آمده؟ قضیه بر می گردد به سال 1882 میلادی. در این سال یوسف القاسمی فرماندار بندر لنگه نامه ای به شیخ حمید القاسمی، حاکم راس الخیمه نوشت که در آن درباره تنب بزرگ یک جمله آمده بود: «... در حقیقت، ای قواسم عمان، این جزیره برای شماست و من فقط دست در آن دارم...»
امارات برای ادعای مالکیتش روی جزایر ایران در مجامع بین المللی معمولا این جمله را مورد استناد قرار می دهد. اما از مکاتبه های دیگر حرفی به میان نمی آورد. قضیه این است که شیخ یوسف بندرلنگه ای این جمله را آن زمان مثل نقل و نبات و به رسم تعارف به زبان می آورد، آن هم صرفا به منظور پاچه خاری. در همان نامه ای که اماراتی ها این روزها علم کرده اند- و معتبرترین سندی است که در دست دارند- شیخ یوسف حتی بندر لنگه را هم بذل و بخشش کرده، اما این شیخ یوسف کی بود و چطور تصمیم گیرنده یک جزیره ایرانی شده بود؟
جزایر به اجاره رفتند
انگلیسی ها که به خلیج فارس آمدند اوضاع مرزهای جنوبی ایران کلا تغییر کرد. ایران دیگر کمتر روی مرزهای جنوبی حکمرانی داشت و بیشتر مناسبات به دست انگلستان افتاد. درست در همین روزها بود که ابوموسی، جزیره ای که همیشه در تملک ایران بوده با دست درازی انگلیسی ها به فرمانداری خودمختار شاخه ای از قاسمی های بندرلنگه رسید. این طایفه از اعراب به نام قواسم یا قاسمی ها که سال ها پیش به تابعیت ایران درآمده بودند، حکومت منطقه را به مبلغ 200 تومان از خوانین بشک در استان فارس اجاره کردند.
این طوری بود که جزیره های ابوموسی و تنب بزرگ و کوچک که از توابع بندر لنگه به حساب می آمدند به دست قاسمی ها افتادند. ماجرا از زمانی بیخ پیدا کرد که مقامات ایران خواستند تقسیمات دولتی را تغییر بدهند. آنها کشور را به 27 استان تغییر دادند و همه بنادر جنوب را هم ضمیمه استان بیست و ششم کردند، اما در همان سال، شیخ یوسف القاسمی حاکم بندر لنگه به دست برادرزاده اش کشته شد. آقای برادرزاده هم نه فقط حکومت لنگه را غصب کرد که حتی به تهران پیغام داد برای انتقال حکومت برایش حکم رسمی بفرستند. اما کسی به حرف های این شیخ قاسمی توجه نکرد تا اینکه امین السلطان نخست وزیر شد و دستور داد این ماجرا فیصله پیدا کند. به این ترتیب حکومت جزایر ایرانی از دست قاسمی ها خارج شد.
ماجرای مشروطه
قاسمی ها رفتند اما بهانه گیری های وزیرمختار انگلستان هم شروع شد که جزایر تنب و ابوموسی و سیری مال قاسمی های شارجه است. او مدعی بود که قاسمی های بندرلنگه این جزیره ها را به عنوان حکومت موروثی اداره می کردند و نه به عنوان گماشتگان دولت ایران. بماند که همان زمان خود انگلیسی ها در خلیج فارس همیشه بر حاکمیت ایران روی این جزیره ها اعتراف می کردند. همه نقشه های رسمی انگلستان هم جزایر تنب و ابوموسی را به عنوان قسمتی از خاک ایران نشان می دادند. مثلا وزیرمختار انگلستان در سال 1888 میلادی یک سال بعد از ادعایش نسخه ای از یک نقشه رسمی را به ناصرالدین شاه تقدیم می کند که در آن جزایر همه به رنگ کشور ایران بود.
انگلیسی ها درواقع تا پای روس ها در میان نبود، هیچ کاری با جزایر نداشتند، اما همین که روس ها راه به ایران بازکردند، تصمیم گرفتند زودتر جزایر مهم تنگه هرمز را دست بگیرند. آنها به شیوخ شارجه پیغام دادند تا روس ها خبردار نشده اند پرچم خودشان رادر جزایر ایرانی بکوبند. آنها هم از خدا خواسته حرف انگلیسی ها را گوش دادند و این طوری بود که کنترل جزیره ها به دست شیوخ شارجه افتاد. ایران هم که درگیر مناقشه های داخلی و مشروطه بود و حواسش به این ماجرای بزرگ نبود. وقتی هم مقامات ایران از ماجرا خبردار شدند، از سال 1904 تا 1971 به هر دری زدند تا توانستند قشم و هنگام و سیری را بگیرند اما ابوموسی و تنب هنوز دست قاسمی های شارجه باقی مانده بود.
به شما باید زور گفت
انگلیسی ها بعد از جنگ جهانی دوم، به خاطر مخارج بالا و تغییر استراتژی نظامی شان تصمیم گرفتند از خلیج فارس بروند، اما آنها قبل از رفتن برای اینکه متحدان خودشان را داشته باشند پا پیش گذاشتند و با همکاری دولت وقت ایران که مدعی حکومت بر بحرین بود، کنترل سه جزیره ای را که اختیارش دست قاسمی ها بود به ایران دادند و سرنوشت بحرین را به خودش سپردند. آن زمان بحرین هوای استقلال داشت و البته به آن هم رسید.
نظرخواهی سازمان ملل در سال 1970 بحرین را از ایران جدا کرد، در حالی که هنوز سر پس گرفتن جزیره ها حرف و حدیث ادامه داشت. قرار بود انگلیسی ها 31 دسامبر 1971 کلا از منطقه خلیج فارس خارج شوند. تا قبل از این تاریخ طرف حساب ایران انگلیس بود اما بعد از آن ایران با تعدادی کشور عربی مواجه می شد. پس باید تا قبل از این تاریخ کاری صورت می گرفت.
ایران اعلام کرد اگر مساله حاکمیت جزیره ها حل نشود، امارات متحده عربی را به رسمیت نمی شناسد. این وسط انگلیسی ها مدام بهانه می آوردند. پیشنهادهای عجیب و غریب آنها تمامی نداشت. ایجاد پادگان مشترک ایرانی- شارجه ای در جزیره ابوموسی، غیرنظامی کردن جزیره به طور دائم، اجاره 99 ساله یا حتی اکتفا به تصرف و فراموش کردن حاکمیت بر جزایر از سوی ایران پیشنهادهای طرف انگلیسی بود که این آخری خیلی ایرانی ها را عصبانی کرد.
تا اینکه اقدام نظامی نه چندان قوی ایران در حمله به هواپیمای انگلیس، لندن را به صرافت بستن قرارداد انداخت. قرار شد دو جزیره تنب بزرگ و کوچک به ایران برگردانده شود، اما ابوموسی به صورت مشروط برای ایران باشد. انگلیسی ها با این بهانه که تعداد زیادی عرب اهل شارجه در ابوموسی زندگی می کنند، شرط جلب رضایت شارجه را گذاشتند که آنها هم قبول کردند. این طوری بود که 29 نوامبر 1971 توافقنامه ای با شیخ شارجه در یک مقدمه و شش ماده تنظیم شد. پیمانی که برای همیشه جزیره های سه گانه را به ایران پیوند زد. پیمانی که بعدها اماراتی ها سر آن هزار اما و اگر آوردند و مدعی شدند اصلا جزیره ها مال آنها بود ایران به زور آنها را از عرب ها گرفته است!
ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک ایرانی هستند
سرزمین مروارید
37 کیلومترمربع جمع مساحت سه جزیره ابوموسی، تنب کوچک و تنب بزرگ فقط 37 کیلومترمربع است. جزیره های کوچکی که حتی از روی اسم های قدیمی آنها هم معلوم است که اینها از ابتدا تحت تملک ایران بوده اند.
موسی اینجا کاره ای نبود
می گویند انگلیسی ها به تقلید از نوشته های عربی اسم جزیره را «بوموسی» یا «ابوموسی» گفتند و نوشتند وگرنه اسم اصلی جزیره به زبان یرانی ها «بوموسو» بوده. با معنایی متفاوت از اسمی عربی که روی آن گذاشته اند. واژه فارسی بوموسو از دو بخش اصلی تشکیل شده است؛ اول «بوم» به معنی سرزمین، بخش دوم آن «سو» است که همان سوز یا سبز است. به این ترتیب ترکیب «بوم+سو» نام اصلی و ایرانی این جزیره است به معنی «سرزمین سبز». برای اینکه بوموسو قدیمی ها و ابوموسی فعلی زمانی خوش آب و هواترین جزیره خلیج فارس بود و از قدیم الایام هم آب شیرین داشت و هم کلی کشتزار و مرتع خوب.
می گویند مردم بوشهر و بندر لنگه تا همین 80 سال پیش این جزیره را به نام «گپ سبزو» به معنی «سبزه زار بزرگ» صدا می زدند. در اسناد تاریخی هم اسم «بومورو» برایش آمده. به معنای سرزمین آب ها. بوموسو روی هم رفته فقط 25 کیلومترمربع مساحت دارد، یعنی یک خشکی کوچک با ابعاد 5 در 5 کیلومتر. در قسمت شمالی جزیره ایرانی ها ساکن هستند و در قسمت جنوبی هم اماراتی ها. بین این دو منطقه هم هیچ ارتباطی وجود ندارد. اماراتی ها توی شهرک خودشان هستند و ایرانی ها هم توی منطقه خودشان. حتی آب شیرین کن های دو قوم هم از هم جداست. فرودگاه هم دست ایرانی هاست و اماراتی ها به آن دسترسی ندارند. حتی آب و غذای آنها هم از ایرن تامین نمی شود.
یک ناو از امارات هر هفته برای شان آب و غذا می آورد. ابوموسی یک جزیره نظامی است و غیر از نظامی ها و آنهایی که حکم دارند کسی نمی تواند وارد جزیره شود. البته تازگی ها تورهای گردشگری با مجوزهای خاص علاقه مندان را به این جزیره می برند، اما حرف های اماراتی ها به خاطر توریستی بودن منطقه نیست. ذخایر اکسید آهن و نفت زیاد ابوموسی که یکی از خالص ترین نفت های خلیج فارس را دارد آنها را به فکر تصاحب جزیره ایرانی انداخته است. گذشته از اینکه فاصله بین جزیره ابوموسی و جزایر تنب به دلیل عمق مناسب آب تنها مسیر قابل کشتیرانی برای نفتکش های بزرگ است.
سرزمین مروارید و مار
اصلا از اسم شان هم معلوم است که مال ایران هستند. هرچند عرب ها معرب اش کرده اند و «طنب» می نویسند، اما قضیه این است که «تنب» یا «تمب» واژه فارسی سره ای است که در گویش های محلی جنوب ایران معنای «تپه» و «پشته» می دهد. البته جدیدترها اسم اش را تنب کوچک و تنب بزرگ گذاشته اند وگرنه قدیمی ها این دوجزیره را تنب مار و تنب مار بزرگ خطاب می کردند.
برای اینکه زمانی در این دو جزیره فقط مارهای سمی وجود داشت، اما حالا داستان فرق دارد. در تنب کوچک که هیچ سکنه ای ندارد یک فرودگاه نظامی تاسیس شده و پایگاه ارتش وجود دارد. در تنب بزرگ هم که 10 کیلومترمربع مساحت دارد، چندتایی خانه مسکونی هست و خیابان. مردم بومی این جزیره از صید ماهی و مروارید امرار معاش می کنند و آب آشامیدنی ندارند. آب شیرین تنب بزرگ از قشم فراهم می شود. بیشترین اهمیت استراتژیک این جزیره هم دسترسی به تنگه هرمز است.