به گزارش گويدا به نقل از پایگاه خبری بیباک، متن یادداشت حجت الاسلام والمسلمین ابوالقاسم علیزاده معاون سیاسی شورای سیاستگذاری ائمه جمعه در یادداشتی با عنوان «آنچه نو شدنش دشوار است!» نوشته است:
نوروز، عید باستانى فارسیان و ایران اسلامى با نوید بهارش همواره ارمغان طراوت و نشاط و سرزندگى و الفت و صمیمیت و آشتى و صله رحم بود که از طرفى سرور و شادمانى کودکان و فرزندانمان را بهدنبال داشت و عیدى گرفتنهایى که قطره قطره جمع مى شد و دریایى از عواطف و مهربانى را بهوجود مىآورد تا بزرگترهایى که با گردآمدن بستگان کوچک و بزرگ در پیرامونشان، احساس غرور و فخر مىکردند، هرچه بود سرور و شادمانى توأم با صفا و صداقت و مهرورزى و ادب بود. هرکس هرچه داشت رو مىکرد و بدون منت و ریا به پاى خانواده و فامیل و دوست و آشنایان دور و نزدیک مىریخت، آنکس هم که چیزى و یا آهى در بساط نداشت، بدون اینکه از قافله نوروز جا بماند، عالمى از محبت و احترام به دیگران را سفره عیدانهاش مىنمود.
با آمدن انقلاب، نوروز هم آهنگ جدىترى به خود گرفت نه تنها ارزشهاى خود را فراموش نکرد که با آرمانهاى انقلاب اسلامى خود را مطابقت داد، بازار مهربانیها، گذشتها، کرامتها و تعاون و همیارى محرومان و مستضعفان گرمتر شد، تا جایى که سفره هفتسین جبههها خاطرههاى ناب و ماندگار تاریخ حماسه و ایثار گردید و کمتر رزمندهاى است که در دفتر خاطراتش از نوروز و هفتسین جبههها یادى نکرده باشد.
اما نوروز امروز گوئیا رنگ عوض کرده است، چراکه با آمدنش زلزلهاى ویرانگر بهپا نموده است! زلزلهاى در سبک زندگى، در ظاهر و باطن افراد، در نگاهها و نگرشها و فرهنگها، در تعاملات و معاملات و بالاخره در جاى جاى زندگى خانوادگى و فامیلى و اجتماعى!
در نوروز انقلاب و جبههها نه مسابقه تجملات بود و نه ظاهرسازى و ریاکارى، نه فیلم آدمحسابى بازىکردنها بود و نه زندگىهاى اتوکشیده امروزى، قدیمترها وقتى نوروز در پیش بود، بزرگترها مىگفتند عید مال بچههاست، یعنى به دلایل مختلف اول بچهها بودند که نو نوار مىشدند و عید برایشان رنگ و بوى تازهاى داشت، البته باید گفت این نوشدن هم در گرو شدت و ضعف قدرت خرید خانواده بود و در این بین بزرگترها اگر هم نو نمىشدند، چندان اهمیت نداشت اما حالا با تغییر صد و هشتاد درجهاى سبک زندگىهایمان لذت عید هم نه تنها براى بچهها کم شده، بلکه بزرگترها آمدن نوروز را به مثابه یک زلزله مىدانند، زلزلهاى که ساعت و روزش کاملاً مشخص است و انگار با به صدا در آمدن توپ نوروز و آن مارش دلانگیز سنتى، همهچیز باید در ظاهر تکان بخورد و دچار تحول صورى بشود، تغییر دکوراسیون به هر قیمت، اسراف در خرید و صدها مسأله ریز و درشتى که امروز باعث شده تا نوروز تبدیل به یک مسابقه براى نمایش چشم و همچشمىها شود ناشى از تجملزدگى و مصرفگرایى است که در اثر دورى از سبک زندگى ایرانى - اسلامى شکل گرفته است، اما در این بین سهم زنان از تغییر سبک نوروز بیشتر به چشم مىآید، زیرا معمولاً مدیریت خرید خانه و ایجاد تغییرات به دوش زنها مىباشد. تغییر ذائقه خرید در زنان اولین آسیبى است که در اثر چشم و همچشمىها و نیز اثرگذارى رسانههاى داخلى و خارجى بهدلیل زمان بیشترى که این قشر صرف تماشاى آنها مىنمایند، ایجاد شده است زیرا بهواسطه مدلهاى مختلف تبلیغاتى که در حال حاضر حتى در رسانه ملى هم افزایش یافته و بعضاً پایش را فراتر از گلیم وضعیت اقتصادى خانوادهها گذاشته، به مصرفگرایى مدیران خرید و تغییر و تحول در سبک و سیاق خانه و خانواده که همان زنان و مادران هستند، دامن زده است و البته بخشى نیز که وقت آزاد بیشترى دارند با گرایش به سمت ماهواره بیشتر درگیر این اسراف و تجملگرایى ناشى از تبلیغات رنگارنگ مىشوند و این در حالى است که کالاهاى تبلیغشده در تضادى جدى با مطالبات رهبرى عزیز انقلاب مبنى بر خرید و مصرف تولیدات ملى براى حمایت از کار و سرمایه ایرانى آنهم در حد ضرورت و نیاز است، چراکه لازمه جهاد اقتصادى و تحقق سیاستهاى اقتصاد مقاومتى توجه ویژه به تولیدات و سرمایههاى داخلى همراه با پرهیز از مصرفگرایى و اسراف مىباشد.
متأسفانه در این سالها عید بهجاى آنکه بهانه تغییرات درونى و استحکام روابط خانوادگى باشد، میدانى براى به رخ کشیدن سبک زندگى غربى گردیده است و در این میدان، تفکر نظام سرمایهدارى (که هرچه مصرف بیشتر باشد شأن اجتماعى نیز بیشتر است) بهشدت مىتازد. آنچه قابل تأمل است این است که به موازات کمرنگشدن جاذبههاى عاطفى و انسانى و تربیتى نوروز، هنوز حاجىفیروز و عمو نوروزش را مورد استقبال قرار مىدهیم. گوئیا عید نوروز تنها حاجى فیروزش را آنهم با سبک و سیاقى مرموزتر از گذشته که نشانى از فلاکت و بدبختى و بىفرهنگى است حفظ نموده است. حاجى فیروز و عمونوروز ما کجا و بابانوئل آنها کجا؟
و لذا یک بازنگرى و تحول در نگرشها و ارزشگذاریها در بین آحاد مردم شریف و متمدن ایران و اعضای خانوادهها بهویژه از سوى زنان و بازگشت به زندگىهاى ساده و بىآلایش اما سرشار از عشق و گذشت و پاکى و مهربانى، مىتواند لذت نوروز را با رنگ اسلامى، ایران دوچندان و ماندگارتر نماید.
آنچه نو شدنش دشوار است!
چه سرّى است که در دعاى تحویل سال همراه با نو شدن طبیعت و صورت و ظاهر آدمها، از پروردگار عالم تحول در احوال درون را طلب مىکنیم. شاید بهخاطر این باشد که تغییر و تحول در انگیزهها، نیتها، نگرشها، مواضع و سیاستها، بستگى به تغییر و تحول حالات درونى انسانها دارد. و البته اصلاح و هدایت درون نیز امرى است فوقالعاده سخت و دشوار. چه مىشد از همان اول خداى متعال خلیفه و جانشین خود را با نفس مطمئنه بر سلطنت و حاکمیت زمین مىگمارد تا همچون ملائک پیوسته در عبادت بودند و بهدور از هرگونه کژى و انحراف و پلشتى و ظلم و تعدى و فسق و فجور! اصلاً چه مىشد پایان کار همه تنها و تنها بهشت بود و جهنمى خلق نمىشد تا آدمها مجبور نمىشدند هر سال در هنگامه سال تحویل با دنیایى از نیاز رو به بىنیاز کنند و زمزمه «حول حالنا الى احسن الحال» داشته باشند! حکیمى مىگفت: اى بىخبر جواب تو در همین نقزدنها و کنکاشها و پرسیدنها نهفته است، چه آنکه او مىخواهد تو به بهانه عرضه نیازت به بىنیاز، رفیقش باشى و قرین مقام وصل و قُربش! او دوست مىدارد که لحظهاى از او جدا نگردیده و در عین دنائت و پستى دنیا و متعلقاتش پا بر نفس بهیمى گذارده و با یارى عقل و شرع و با تأسى از معصومین(ع) عبادت آگاهانه و خالصانه از سر اختیار پیشه کنى و در مسیر رشد و تعالى و کمال رو بهسوى قاب قوسین گذارى، هرچند که هیچوقت عبادت و اعمال ما به عبادات و اعمال معصومین نمىرسد. امام خمینى(ره) مىفرمود: «هرگز یک لاالهالاالله امیرالمؤمنین(ع) را نگفتهایم و نمىتوانیم بگوئیم.
الآن عبادت ما با عبادت امام زمان(عج) چه تفاوتى دارد؟ نه تنها در نیت و قصد و انگیزه و کیفیت که در کمیت هم در برابر آنچیزى بهحساب نمىآید. به عارفى نیز گفتند: در نماز بهجایى رسیدهام که از اول تا آخرش توجه دارم که چه مىخوانم، آن عارف گفت: پس کى نماز مىخوانى؟ معلوم مىشود جوهره حقیقى نماز و مرتبه عالیه عبادت چیز دیگرى است.
غزالى در کیمیاى سعادت به نقل از پیامبر اکرم(ص) آورده است: روز قیامت شهیدى را مىآورند، مىپرسند چه کردى براى خدا؟ مىگوید: چه کارى بهتر از شهادت، پاسخ مىشنود که نه، اینکه براى خدا نبوده، بلکه براى اسم و رسم بوده و لذا به او بر مىگردانند.
وقتى با شهید چنین عمل بشود ما دیگر جاى خود داریم. بگذار نمونهاى ملموستر مثال بزنم، اگر فرض کنیم شخص فقیرى را ببیند و دلش به حال او بسوزد و صدقهاى بدهد، اگر این عمل صرفاً براى دلسوزى خودش باشد، دیگر نمىتواند خالص براى خدا نیز منظور گردد. متأسفانه عبادتها و اعمال ما اکثراً همین است، یا به طمع بهشت است و یا از ترس جهنم. حال در زندگى سیاسى و اجتماعى هم همین امر ممکن است جریان داشته باشد.
شهید مدرس و بهتبع او دیگر عالمان با بصیرت و وارسته مىفرمودند: سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ما، ترجمان این بیان این است که سیاست هم مىتواند بهانه و وسیلهاى براى رسیدن به مقام قرب باشد، آنجا که تنها و تنها رضاى خدا و رونق فرامین الهى و رعایت حلال و حرام خدا مقصود و مقصد باشد. البته در دوران انتظار و حاکمیت و ولایت اسلامى عهدهدارى مسؤولیت و مدیریت در هر سطحى که باشد فرصتى است براى خدمت خالصانه و بىمنت در جهت قوام و ثبات نظام اسلامى و چه عبادتى بالاتر از آن و الا اگر جز این باشد تمام جلوه و جلاى قدرت و حکومت به ارزنى نمىارزد که مولاى متقیان در خطبه شقشقیه فرمودند: «اما و الذى خلق الحبة و برا النسمه لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله على العلماء الا یقاروا على کظة الظالم و لا سقب مظلوم لالقیت حبلها على غاربها و لسقیت آخرها بکاس اولها و لالقیتم دنیاکم هذه ازهر عندى من عفطة عنز.» آگاه باشید سوگند به خدایى که میان دانه حبه را شکافت و انسان را خلق نمود، اگر حاضر نمىشدند آن جمعیت بسیار و یارى نمىدادند که حجت تمام شود و به عهدى که خداى تعالى از دانایان گرفته تا راضى نشوند به سیرى ظالم و گرسنهماندن مظلوم، هر آینه ریسمان شتر خلافت را بر کوهان آن مىانداختم و آب مىدادم آخر خلافت را به کاسه اول آن، فهمیدهاید که این دنیاى شما نزد من خوارتر است از عطسه بزغاله.
پس بیائیم نیتها و انگیزهها را نو کنیم، خالص و زلال تنها براى خدا و در راه خدا و در جهت ائتلاى دین خدا، تا نگرشها و نگاهها و مواضعمان نیز خدایى و خالص و نو بماند. انشاءالله تعالى.