{jcomments on}
آیا دنیا از ابتدا وجود داشته است ویا به اصطلاح فلسفی
آيا دنيا ازلى و قديم است يا بعداً به وجود آمده و حادث است؟
جواب
مقصود از دنيا فقط ماديات و عالم طبيعت و جهان محسوس است يا غير خداست كه شامل مجردات و ماديات هر دو مى شود و يا اگر مقصود عالم ماده و طبيعت است: مى گوئيم جهان ازلى و قديم نيست و حادث شده و پيدايش يافته است
براى يك نفر مادّى كه همه چيز را مى خواهد با حسّ درك كند، ازلى بودن ماده يك تصور و خيال بيش نبوده و اثبات آن امكان ندارد و ايمان به آن نيز عقيده اى بى دليل به يك امر غيبى و پنهان از حس است و براى كسانى هم كه به دلائل عقلى اتكا مى كنند نيز اين موضوع قابل اثبات نيست، و برهان بر آن اقامه نمى شود
پس آنان كه تمام حوادث و معلولات و پديده ها را بالأخره منتهى به ماده مى سازند و آن را علت العلل مى نامند و آنان كه با اعتراف به وجود خدا به ازليت ماده و قدم زمانى آن رأى مى دهند، نمى توانند در نظر خود جزم داشته و اظهار رأى قطعى نمايند و به حسّ يا دليل عقلى تكيه كنند.
به علاوه نظر اين افراد با شواهد و دلائل حسّى و علمى نيز مخالف است، مثلا به گفته «فرانك آلن» استاد فيزيك زيستى دانشگاه مانيتوباى كانادا
«قانون ترموديناميك (حرارت) ثابت كرده است كه جهان پيوسته رو به وضعى روان است كه در آن تمام اجسام به درجه حرارت پست مشابهى مى رسند و ديگر انرژى قابل مصرفى وجود نخواهد داشت در آن حالت ديگر زندگى غير ممكن خواهد بود، اگر جهان آغازى نداشت و از ازل موجود بود بايد پيش از اين، چنين حالت مرگ و ركودى حادث شده باشد
خورشيد سوزان، ستارگان و زمين آكنده از زندگى، گواه صادقى است بر اينكه آغاز جهان در «زمان» اتفاق افتاده و لحظه خاصى از زمان، آغاز پيدايش آن بوده، و بنابراين نمى تواند چيزى جز يك مخلوق باشد پس به ناچار يك علت بزرگ نخستين يا يك خالق ابدى دانا و تواناى بر همه چيز بايد وجود داشته باشد كه جهان را ساخته باشد».
«جان كلولند كوثرن» رياضى دان و شيمى دان مى گويد:
در شيمى اين مطلب ثابت شده كه ماده روزى نابود مى شود، منتهى نابودى پاره اى از مواد بى اندازه كند است و نابودى پاره اى ديگر بى اندازه تند.
بنابراين وجود ماده ازلى نيست و از اين قرار ناچار آغازى داشته است: شواهدى از شيمى و علوم ديگر نشان مى دهد كه اين آغاز كند و تدريجى نبود; بلكه برخلاف پيدايش ماده ناگهانى صورت گرفته و حتى دلائل زمانى تقريبى پيدايش آن را نيز نشان مى دهد از اين قرار در زمان معينى جهان مادى آفريده
. اثبات وجود خدا، ص 18 و 19.
شده، و از همان زمان پيرو قوانين بوده است نه دستخوش تصادف
«ادوارد لوتركيسل» استاد علوم و رئيس اداره زيست شناسى و استاد دانشگاه سانفرانسيكو و سردبير چندين نشريه فنى و... مى گويد
طبق قانون «انتروپى» همواره حرارت از اجسام گرم به طرف اجسام سرد جارى مى شود و اين جريان نمى تواند خود به خود به طور معكوس انجام بگيرد; در حقيقت انتروپى نسبت نيروى غيرقابل استفاده به نيروى قابل استفاده است و از طرفى ما مى دانيم كه انتروپى رو به تزايد است
اگر جهان ازلى بود از مدت ها پيش حرارت تمام اجسام با هم مساوى مى شد و نيروى قابل استفاده اى باقى نمى ماند در نتيجه هيچ فعل و انفعال شيميائى انجام نمى گرفت و حيات در روى زمين غير ممكن مى شد ولى ما مى بينيم كه فعل و انفعالات شيميايى ادامه داشته و حيات در روى زمين ممكن است.
پس بدون قصد و توجه، علوم ثابت مى كنند كه جهان ابتدائى داشته، و بدين ترتيب ضرورت وجود خدا را ثابت مى نمايند چون هيچ شىء حادثى نمى تواند خود به خود حادث شود بلكه براى حدوثش محرك نخستين يعنى خالق، و به عبارت ديگر خدائى لازم است
اين در صورتى بود كه مقصود از «دنيا» در سؤال، عالم ماده و طبيعت باشد
اما اگر مقصود از «دنيا» عالم مجردات و ماديات باشد اگر چه بعيد است زيرا اين جهت در عصر ما كمتر مورد بحث است، و بيشتر به همان جهت اول و ماديات توجه دارند) باز هم اثبات قِدَم و ازليت دنيا به اشكال برمى خورد.)
. اثبات وجود خدا، ص 44.
. اثبات وجود خدا ص 54 و 55.
در اينجا از ميان آنچه بعضى از حكما و فلاسفه گفته اند حق همان است كه غزالى مى گويد: اگر كسى به عنوان يك خواب گفته هاى آنها را نقل كند دليل بر اختلال مزاج و كسالت و بيمارى او شمرده مى شود و سخنان آنان در اين باره خيال ها و توهماتى بيش نيست(2) چه در مسأله حصول كثرت در عالم و چه در مسأله ربط حادث به قديم.
در اين بحث آن چه با آنان مى گوييم اين است كه: اجماع ملت ها بر حدوث عالم است، و آيات و اخبار هم بر آن دلالت و صراحت دارد، و در مثل اين مسأله دليل نقلى نيز كافى و حجت است مضافاً بر آنكه اگر چگونگى حصول كثرت در عالم، و ربط حادث به قديم بر ما معلوم نباشد هيچ اشكالى پيش نمى آيد چون نه مكلف به دانستن آن هستيم و نه دانستن آن در كار معاش و معاد اثرى دارد و نه مى توان با اين خيال ها آن را بطور جزم فهميد و اگر در سلسله مجهولات بشر بماند بهتر از اين است كه كسى سخنانى را كه برخى از اهل فلسفه در ربط حادث به قديم يا كيفيت حصول كثرت گفته اند بگويد و از پيش خود چيزهايى بسازد. «اِن هذا الاّ اختلاقُ»
«و ما اَنزَلَ اللهُ بِها من سُلطان»
ولذا در عصر ما كه بيشتر به جنبه هاى عينى و حقيقى و واقعى توجه مى شود اين گونه مسائل فلسفى از اهميت و اعتبار افتاده و مورد توجه نيستند و منطق
مخفى نماند كه كسانى كه اين بحث را اينگونه مطرح كرده اند معتقد به وجود خدا هستند و اگر به قدم و ازليت عالم قائل شده اند بر اساس آراء ديگر است لذا در اينجا بحث از قدم عالم و ازليت آن به عنوان معلول نبودن آن مطلقاً مطرح نيست.
. رجوع شود به كتاب ارزنده «قصه الايمان بين الفلسفة والعلم والقرآن» ص 77.
. سوره ص، آيه 7.
زنده انبياء و قرآن بيشتر مورد توجه واقع شده است.
به هر حال در اينجا به همان دلالت آيات و اخبار به طور اجمال، حدوث تمام ما سوى الله ثابت است، و مباحث حدوث و قدم ذاتى و زمانى و دهرى را بايد براى خود فلاسفه گذارد تا هر چند هزار سال ديگر مى خواهند به آن ور بروند و خود را با قيل و قال گرم سازند.
قرآن مى فرمايد: «الله خالِقُ كلّ شىء وَهُوَ عَلى كُلّ شَىء وَكيل»
خدا آفريننده هر چيز است و بر هر چيز نگهبان و وكيل است كه هر چيزى را پس از عدم، او آفريده است مجرد باشد يا مادى حال هر چه را فرض كنيم، و هر اسمى كه بگوئيم عقل يا قواهر اعلون يا قواهر طوليه يا عرضيه، اگر چيز باشد و موجود، مخلوق خدا است و اگر چيز نباشد معدوم است و سخن گفتن از آن صحيح و منطقى نيست.
آخرين مطلب در اينجا اين است كه بحث با ماديون از نظر اول است (يعنى مراد از دنيا در سؤال عالم ماده باشد) و اينكه ماده ازلى و علت العلل است يا نيست
و در اين بحث نيز علاوه بر آنچه گفته شد نكته ديگر اين است كه از ليت ماده نمى تواند آن را علت العلل معرفى كند، و اين همه آثار علم و قدرت و حيات و شعور و اين نظامات محيّر العقول و قوانين و نواميس شگرف را به ماده نسبت دهد
سوره زمر، آيه 62.
برگفته از سایت آیت الله صافی گلپایگانی