كور تيرانداز و 38 ميليون كتاب !

!38 ميليون كتاب !

هدفهايى براى تيراندازى معين و از يك تا ده شماره گذارى شده است كه طبق شماره هدف قرار بگيرد. اگر شخص راستگوئى به شما خبر دهد كه تيرانداز ماهرى اولين تيرش به هدف شماره يك اصابت كرد باور مى كنيد و اگر بگويد دومين تيرش به هدف شماره 2 و تير سوم به هدف شماره 3 و همين طور بقيه تيرهايش، متعاقب يكديگر به ترتيب از شماره چهار تا ده به هدف اصابت كرده، قبول مى كنيد

{jcomments on}حالا اگر شخص راستگوى ديگرى بگويد: از زير انگشت يك نفر كور بى اطلاع از تيراندازى بدون قصد و اراده تيرى رها شد و تصادفاً به هدف شماره يك اصابت كرد به جهت اين كه اين تصادف را احتمال مى دهيد باور مى كنيد و اگر بگويد تير دوم اين كور بى التفات نيز، به هدف شماره 2 برخورد كرد قبول نمى كنيد، به فرض اين كه قبول كنيد در هدف شماره 3 و 4 و بيشتر، ديگر اين تصادف را منكر مى شويد و احتمال آن را نابخردانه و سفيهانه مى شماريد، در حالى كه نسبت به اصابت تمام تيرهاى تيرانداز ماهر كه با قصد و توجه تيراندازى كرده، شك نمى كنيد; به اين ترتيب هر چه هدف ها را بيشتر فرض كنيد، احتمال اينكه تيرهاى آن شخص كور، مرتب و پى درپى به هدف هاى شماره گذارى شده، برسد ضعيف تر مى شود به طورى كه شما اصابت تيرهاى او را بطور منظم امرى محال مى شماريد چرا محال مى شماريد؟

اگر از بيشتر مردم راز محال بودن اين تصادف را بپرسيد فقط جواب مى دهند كه ما آن را باور نمى كنيم همان طور كه وقوع يك امر محال را باور نمى كنيم ولى علت محال بودن آن را نمى دانيم; چون اين محال بودن، همان طور كه گفته شد،

فقط با يك قاعده رياضى و قانون تصادف روشن مى شود آنها كه قدرى روشن فكرتر باشند مى گويند: يقيناً اين قضاوت و حكم عقل، به محال بودن تصادف، در عمق عقل و باطن وجود ما، بر قانونى علمى و رياضى تكيه دارد هر چند نتوانيم آن را تشريح كنيم.

اين قانون به شرحى كه گفتيم و باز هم تكرار مى كنيم، همان قانون تصادف است كه بر حسب آن احتمال تصادف بر حسب زياد شدن اشياء مرتبط به هم رو به ضعف مى گذارد تا حدى كه نسبت به ده يا بيست چيز مرتبط امرى محال به نظر مى رسد، احتمالى كه هر كسى آن را بدهد نابخرد شمرده شود و اعتناى به آن دليل بيمارى روانى و سفاهت است.

در مورد همين مثال هدف هاى شماره گذارى شده، احتمال اين كه، تير كور ناملتفت به هدف شماره يك برسد، 101 است و احتمال اين كه تير اول و دومش به هدف يك و دو برسد،1001 است، و احتمال اين كه تير اول و دوم و سوم به هدف شماره يك و دو و سه برسد،10001 است و احتمال آنكه تيرهاى اول و دوم و سوم و چهارم به هدف 1 تا 4 برسد:100001 است به اين ترتيب به نسبت تير پنجم تا دهم و تا هدف دهم وقتى اين حساب را ادامه دهيم نسبت احتمال اصابت تيرها از يك تا ده به هدفهاى دهگانه 1000000000001 مى شود و اگر هدفها را دوازده تا، فرض كنيم احتمال تصادف يك در ده تريليون خواهد شد، و اگر بيست و يك هدف شوند احتمال اصابت1021126/:1 1000000000000001 مى شود، كه عقل مطلقاً به آن اعتنا نمى كند در حالى كه اگر سخن شخص اول را بپذيريم كه: تير اندازى ماهر با قصد و توجه همه هدف ها را نشانه قرار داد و تيرهايش به هدف ها، اصابت كرد، يك احتمال عقلائى را پذيرفته ايم.

حال كه حساب تصادف در ده تا بيست و يك چيز مرتبط، اين گونه بدست آمد و معلوم شد كه احتمال تصادف عقلائى نيست، یک مثال دیگر می زنیم در واشنگتن، كتابخانه اى است كه سى و هشت ميليون كتاب چاپى و خطى دارد، مساحت اين كتابخانه سيزده فدان و طول قفسه هاى كتابهاى آن 400 كيلومتر است

آيا كسى مى تواند احتمال دهد كه ساختمان اين كتابخانه و قفسه بندى و نظم و ترتيبى كه در گذاردن كتابها در هر قسمت بكار رفته، تهيه كاغذ، تجليد، صحافى، فهرستى كه براى آن در صدها جلد نوشته شده، شماره صفحات و شماره گذارى

كتاب ها، و فيش هايى كه در اختيار مراجعه كنندگان در رشته هاى مختلف گذارده شده بطور تصادف فراهم شده باشد؟

اگر فرض كنيم كه كتابهاى اين كتابخانه هر يك پانصد صفحه، هر صفحه اى بيست سطر، هر سطرى پانزده كلمه و هر كلمه اى چهار حرف باشد، مجموع حروف اين كتابها بالغ بر 000/000/000/800/22 مى شود

 

آيا مى توانيد احتمال دهيد كه اين همه حروف و كلمات و جملات، بدون نويسنده و مؤلف، خود به خود به هم پيوسته و مرتبط شده باشند و سى و هشت ميليون كتاب در رشته هاى مختلف علمى فراهم شده باشد؟ يقيناً احتمال نمى دهيد.

خودتان حساب این كتابخانه را با 38 ميليون كتاب و آن كتاب ها را با 000/000/000/800/22 حرف بنمائيد و ببينيد احتمال تصادف، از احتمال محال هم سفيهانه تر است يا نه وقتى در رقم 21، احتمال تصادف 12011 باشد، در يك ميليون حرف، احتمال به وجود آمدن تصادفى يك كتاب علمى يا رياضى، يك در چند مى شود؟ آيا مى توان با رقمى آن را به كسى نشان داد؟ آيا اگر بگوييد يك در ميليارد ميليارد ميليارد ميليارد است، كافى است؟ يقيناً نه، پيش از اينها است

اين است راز محال شمردن تصادف يا در حكم محال بودن آن، اين مثال در يك ماشين، يك كارخانه، يك قالى، يك عمارت جارى است

نتيجه: حال مى گوئيم كتابخانه سى و هشت ميليونى ما يا هزار ميليون، با صد هزار ميليون كتاب فلسفى و رياضى، با كلمات و حروفش و يك ميليون حروف چاپخانه و صدها هزار ميليون بيشتر، در برابر اين كتاب بزرگ آفرينش و حروف و كلمات چيزى نيست و چگونه قابل قياس است، آيا يك دهم و يك هزارم است؟ من كه يقيناً نسبت سى و هشت ميليون كتاب، كه سهل است سى و هشت ميليون كتابخانه و هر كتابخانه صدها هزار ميليون كتاب با تمام كلمات و حروفش با كتاب عالم خلقت از نسبت يك حرف به مجموع حروف كتابهاى اين كتابخانه هاى صد هزار ميليون كتابى، كمتر مى بينيم! يعنى تعداد تمام حروف و كلمات كتابهاى اين كتابخانه ها نسبت به عدد تمام مخلوقات و پديده هاى آفرينش از يك حرف در برابر تمام حروف اين كتاب ها كوچكتر است، چقدر كوچكتر است؟ خدا دانا است

قُلْ لَوْ كانَ البَحرُ مِداداً لِكَلماتِ رَبّى لَنَفِدَ البَحر قَبلَ اَن تَنفدَ كلماتِ رَبّى وَلَو جِئْنا بِمِثلِهِ مداداً»

حال حساب احتمال تصادف، و در رديف محالات بودن آن در ايتجا چه كسى مى تواند تصور نمايد؟ آيا در صورتى كه نمى توانيم، احتمال تصادف را در آن

. يك حساب خيلى خيلى مختصر و كوتاه از كارخانه بدن انسان تفسير اين آيه را ـ كه معنايش بسيار عميق و وسيع است ـ كمى در جلوى چشم بصيرت ما مى گذارد، اين آمار كوچك كه در بعضى از مطبوعات، منتشر شده بود اين است

بيائيد سفر كوتاهى در بدن خود بفرمائيد براى يك روز عمر شما (آرى فقط يك روز) يك آمار كوچكى تهيه كرده ايم (كه آن هم جامع و كامل نيست) از اين كارخانه عجيب و حيرت آورى كه وجود شما و من را تشكيل مى دهد، و در قاموس بشر به «تن آدمى» نامگذارى شده چه اطلاعاتى داريد؟ همه كارها و فعاليت هاى بى سر و صداى او را در طبيعت: حساب كتاب، آمار و ارقام مشخص و روشنى دارد و علم، دامنه اين حساب و كتاب را بقدرى دقيق، مشخص و روشن كرده است كه يك نگاه اجمالى به چند محاسبه دقيق مربوط به آن اهميت آن را واضح مى سازد به طور خلاصه ما با حساب فعاليت چند عضو بدن شما دائرة المعارف بزرگى را به شما عرضه مى داريم.

در مدت يك روزى كه در تقويم عمر شما گمنام و بى نشان مى گذرد، و هيچ اثرى از آن چند روز بعد در ذهن شما باقى نمى ماند قلب شما يكصد و سه هزار و هشتاد و نه مرتبه مى تپد به دنبال اين تپش بلا انقطاع كه اگر ـ خداى ناكرده ـ انقطاعى حاصل شود ديگر حسابگرى براى تعداد ضربانهاى آن باقى نمى ماند! خونهاى جاريه در شريانها و رگها و عروق شما مسافتى بمقدار يك صد و شصت ميليون ميل راه را بدون سروصدا، و بوق و كرنا، طى مى كند، هم در اين زمان ما و شما و همه افراد انسانى بيست و سه هزار و چهل مرتبه، نفس مى كشيم، و با اين كشش نفس چهارصد و سى و هشت فوت مكعب هوا به ريه هاى خود وارد و همه مواد مفيد آن را جذب مى كنيم; و همچنين در مدت يك روز به مقدار پنج پوند غذا و آب وارد معده خود مى كنيم و در يك روز نيم ليتر عرق از بدن ما خارج مى شود

اين ديگر خيلى حساب دقيقى است كه عرض كنيم ناخنهاى شما در يك ساعت به مقدار چهل هزارم اينچ، مى رويد و موى سر و صورتتان به مقدار هفده هزارم اينچ در ساعت رشد و نمو مى كند.

اگر بخواهيد حساب تمام كارهايى را كه بدن شما در يك روز از جهت خواب و بيدارى انجام مى دهد مطابق حساب، جمع آورى و كلاسه كنيد بايد يك سرى كتاب تأليف و تنظيم فرمائيد، كه شايد تعداد آنها به چهارصد جلد برسد و هر جلدى يك صد صفحه داشته باشد تازه اين حساب يك روز فعاليت بدن شما مى شود. اينجاست كه بايد آيات قرآن مجيد را با توجه و بينش و ايمان خواند و در معانى آن تأمل و دقت كرد كه مى فرمايد «وَكلّ شىء عندَهُ بمقدار» دوفى اَنْفُسِكُم اَفلا تبصرون».

كتابخانه و كتابهايش و در هر صفحه و سطر و جمله اش، و در آن چاپخانه، به نحوى توجه كرده و بپذيريم چگونه تصادف را در اين پديده هاى بى شمار عالم خلقت مى توانيم احتمال بدهيم؟ هرگز هرگز؟!

اينجاست كه هر چه تفكر بشر در اسرار آفرينش و قوانين و ارتباط اجزا و عوالم آن با يكديگر بيشتر مى شود بيشتر بر حكومت قصد، شعور، علم و اراده بر اين عالم آگاه مى شود

و در برابر آن آفريننده بزرگى كه اين همه نواميس و نظامات و مناسبات و ارتباطات در اين عالم از كهكشانها تا اتم و از عالم مجرّدات، ماديات، و انسان، حيوان، جماد، نبات، زمين، كوه و دريا برقرار كرده پيشانى عبوديت بر زمين مى گذارد و ربان به تسبيح و تكبير و تهليل مى گشايد.

اينجاست كه معنى حديث «تفكِّر ساعَة خَيْرٌ مِنْ عِبادَةِ سَبْعِينَ سَنَة»

 (يك ساعت فكر كردن از عبادت هفتاد سال بهتر است معلوم مى شود)

و اينجاست كه معنى اين فرمايش حضرت على ـ عليه السلام ـ ظاهر مى گردد: «لَو فَكَّروا فى عَظيم القدرَةِ وَجَسيم النّعمة لَرَجعُوا اِلى الطَّريقِ وَخَافُوا عذابَ الحَريقِ وَلكِنِ القُلُوب عَليلَةٌ والبَصائر مَد خُولَةٌ».()

اگر در عظمت و توانايى خدا و بزرگى نعمت او مى انديشيدند هر آينه به راه باز مى گرديدند، و از عذاب سوزان بيم مى كردند، ولى دلها رنجور و بصيرت ها معيوب است

برگفته از سایت آیت الله صافی گلپایگانی

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

. نهج البلاغه صبحى صالح خطبه 185

5 1 1 1 1 1 Rating 5.00 (2 Votes)
GRID LIST
موفقیت
گنج
طلاق
شوهرداری
ازدواج
Friday, 08 November 2024
الجمعة, ۰۶ جمادى الأولى ۱۴۴۶
جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳

Please publish modules in offcanvas position.