بسیاری از دستنوشتهها، مقالات و فیشهایی که از شهید مطهری به جا مانده، پیرامون مباحث فلسفی است. او از ابتدای دوران طلبگی به فلسفه علاقه داشت و در گعدههای فلسفی علامه طباطبایی شرکت میکرد. کلاسهای علامه در دو سطح برگزار میشد: کلاسهای فلسفه و کلاسهای خارج فلسفه. شرکت در سطح خارج فلسفه تنها برای افرادی مجاز بود که هم به فلسفه مشاء و هم به فلسفه اشراق تسلط کامل داشتند. چرا که در آن جلسات، حکمت متعالیه محوریت داشت و مقدماتی از مباحث عقلی و شهودی فلاسفه متقدم برای مخاطبان ضروری مینمود. بعدها این جلسات استمرار یافت تا شهید مطهری به ترتیب دورهای پربار از منطق، فلسفه، عرفان و تفسیر قرآن و حدیث را از محضر علامه فرا گیرد. لذا بررسی فلسفه به عنوان حوزهای تاثیرگذار در منظومه فکری شهید مطهری میتواند در شناخت ایشان حائز اهمیت ویژهای باشد.
بهطور کلی با بررسی آثار فلسفی شهید مطهری میتوان دغدغههای ایشان را در دو محور تبیین کرد:
1- نفی فلسفه مادی: با توجه به اوجگیری مکاتب مادی فلسفی مانند مارکسیسم در دورهای که شهید مطهری میزیست، بخش عمدهای از تلاش ایشان در نقد مبانی این مکاتب صرف شد. استاد مطهری اعتقاد داشت علت گرایش به فلسفههای مادی "نارسایی مفاهیم فلسفی" در غرب است لذا فلاسفه مادی را فیلسوفانی سطحی میدانست. او همیشه در پی نگارش اثری بود تا فاصله میان فن فلسفه قدیم و فلسفههای مادی معاصر را بزداید. این دغدغه با نگارش کتابهایی چون نقدی بر مارکسیسم و علل گرایش به مادیگری و اصول فلسفه و روش رئالیسم تحقق یافت. در این کتاب، یکی از ویژگیهاي منحصر بهفرد ایشان که توجه به گرهگشایی از مسائل پیچیده روز بود، به نفی ایدئالیسم رایج در آن دوره و تاکید بر واقعیتگرایی متداول میان فلسفه اسلامی منتهی شد.
او مکررا در آثار مختلف به برتریهای حکمت مشرقی و مغایرت آن با فلسفه یونانی تاکید میورزید. از شاگردان ایشان نقل است که روش تدریسشان بیان سیر تاریخی هر موضوع فلسفی و سپس تفکیک اقتباسهای یونانی از نوآوریهای اسلامی ذیل آن موضوع بود. شهید مطهری در کتاب عدل الهی مینویسد "حكمت اسلامي با فلسفه يونان همان اندازه متفاوت است كه فيزيك اينشتين با فيزيك يونان". او همچنین بر بیخبری اروپاییان از این گنجینه ارزنده ایراد میگرفت و دانستههای آنان را محدود به مفاهیمی مطرود چون عقول عشره میدانست.
2- پیشبرد فلسفه صدرایی: شهید مطهری بر پیدایش حیات تعقلی مسلمانان قبل از آغاز حیات فلسفیشان صحه میگذارد. ایشان با توجه به نقش ائمه، احادیث و قرآن در تشویق مسلمانان به تفکر، وجود مسائلی که تنها با تجربه و حس قابل درک نیستند را نشانه روشنی بر دلالت متون دینی به براهین عقلی و فلسفی میدانند. در این میان جایگاه ممتاز حضرت علی(ع) و نهجالبلاغه به عنوان تفسیر عقلانی قرآن انگیزهای شد که استاد، سیری در نهجالبلاغه را بنویسد. او در این کتاب به تاثیرگذاری نهجالبلاغه در شکلگیری عقل فلسفی بهخصوص در میان شیعیان اشاره میکند. از طرف دیگر، شهید مطهری تبحر خاصی در فلسفه مشا داشت. تدریس کتاب شفای ابن سینا و تصحیح كتاب "التحصيل" نوشته بهمنیار از شاگردان برجسته ابنسینا نشانه تسلط ایشان بر فلسفه مشاء بود. همچنین او از دیدگاه شیخ اشراق جزو حکیمان متاله باحث بود. زیرا سهروردی حکیمان متاله محض را از اثبات برهانی حرفشان عاجز میدانست و حکیمان باحث محض را در شهودات و تزکیه نفس تایید نمیکرد. اما استاد مطهری آنچنان در این زمینهها قوت داشت که آیه الله جوادی آملی ایشان را دارای "دل و مغزی آزاد" میدانند و زبان و قلمشان را تجلیگاه این آزادگی.
بالاخره در سیر مطالعاتی شهید مطهری زمانی فرا رسید که علامه صراحتا عنوان کرد "ایشان صاحب نظر شدهاند." از آن پس شهید مطهری توانست با استفاده از آموزههای خود، دستگاه فلسفی صدرایی را که در پارادایم منطق ارسطویی قرار داشت، کشف کند. او با نگاهی نقادانه طی جلسات متعددی در تهران به تدریس این نظام فلسفی پرداخت و توانست در درس منظومه و اسفار حتی به تخطی ملاصدرا از مبانی خودش پی ببرد. این امر ناشی از روش تحلیلی شهید مطهری در برخورد با مسائل مختلف بود. طبق گفته آیه الله جوادی آملی، او برای رد یا اثبات هر مسئلهای به جای استفاده از تجزیه و ترکیب سعی میکرد با تحلیل، ابعاد مختلف موضوع را بشکافد. وضوح بیان شهید مطهری در مسائل غامض فلسفه صدرایی موجب شد کلاسهای او در دانشکده الهیات دانشگاه تهران طرفداران زیادی پیدا کند و حاصل این درسگفتارها در قالب کتاب شرح منظومه منتشر شد. اما با توجه به نیاز جامعه در نقد مکاتب غربی، شهید مطهری در سالهای 54 تا 57 جلسهای را با موضوع مطالعه تطبیقی فلسفه اسلامی و غرب در حضور اساتید فلسفه غرب دانشگاه برگزار کردند. این جلسات نیز در کتابی چهار جلدی با عنوان شرح مبسوط منظومه گردآوری شده است.
از امتیازات شهید مطهری نسبت به فلاسفه دیگر، بهرهمندی از اساتید ممتازی چون امام خمینی و علامه طباطبایی بود. یکی از ثمرات این رابطه، حاشیههایی است که او به مجموعه مقالات علامه در کتاب اصول فلسفه زده است. استاد مطهری در این کتاب با بررسی دقیق کارکرد ذهن و همچنین با تکمیل این پروژه در کتاب مسئله شناخت، اولویت معرفتشناسی در فلسفه اسلامی را نشان داد. او در حاشیه کتاب اصول فلسفه مینویسد فلسفیدن متوقف به شناخت مسئله ذهن است.
بعلاوه ایشان با مهارتی مثالزدنی در انتقال مطالب و ارائه ساده آنها برای مبتدیان به خوبی توانست در کلاسهای دانشگاه، نسل اول و دوم انقلاب را با علوم اسلامی آشنا کند. یکی از ارزشمندترین آثار استاد، کتاب آشنایی با علوم اسلامی است. او در این کتاب با قلمی روان در دو بخش جداگانه علم منطق و فلسفه را به گونهای معرفی میکند که برای همگان قابل فهم است. از سوی دیگر، سهولت مسائل پیشگفته ایشان را از معماهای پیچیده فلسفه اسلامی مانند بحث وجود، روح، زمان، حرکت و علیت باز نداشت. ایشان در کتابی با عنوان مقالات فلسفی در سه جلد این مسائل را تشریح کردند.
ناگفته نماند همه این موارد مربوط بود به سابقه استاد در مباحث فلسفی محض. اما علاقه شهید مطهری به فلسفههای مضاف هم دست کمی از فعالیت ایشان در حوزه فلسفه محض ندارد. ایشان در کتاب جامعه و تاریخ به فلسفه تاریخ پرداخته و در کتاب فلسفه اخلاق بیانی فلسفی از اخلاق ارائه میکنند.
گذشته از این، شهید مطهری خود را "فیلسوف فطرت" مینامید. توجه فوقالعاده استاد در ساماندهی نظریاتش بر حول فطرت یادآور نوع نگاه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان است. بر همین اساس، شهید مطهری مشکل علوم را انقطاع از فلسفه میدانست و می گفت هر کدام از علوم چیزی را مفروضالوجود میپندارند و پیرامون خواص و آثار آن تحقیق و تفحص میکنند. غافل از اینکه نخست باید وجود آن شی را اثبات کنیم سپس آن را مفروض الوجود بپنداریم و به خواصش بپردازیم.
محمد امین آرش پور