بررسي رابطه سير و سلوك عرفاني امام خميني و حاكميت ديني

بررسي رابطه سير و سلوك عرفاني امام خميني و حاكميت ديني

بخش اول

چکیده

در تلقی عمومی، طریق عارفان و منش سیاست‌مداران جمع‌ناشدنی‌ می‌نماید؛ آن یکی تحنّث و عزلت و دیگری رندی و زیرکی می‌طلبد. نه عارفان با خلوص خود، سیاست‌مداری موفق توانند بود و نه سیاست‌مداران به پاکی و زلالی، حکومت‌داری توانند کرد. این مقاله بر آن است تا با توصیف ویژگی‌های مشی حکومتی عارفی واصل نشان دهد می‌توان عادلانه حکومت کرد و بر معادلات جهان اثر گذاشت و درعین‌حال جز خدا را ندید و همه چیز را از او دانست. ضرورت کاوش در این موضوع به‌لحاظ معرفی مدل آسمانی حکومت روشن است. مسئله مقاله حاضر به‌لحاظ گونه‌شناسی (Typology)، توصیفی (Descriptive) است و در آن نسبت طریق عارفان و جایگاه حاکمیت دینی از منظر امام خمینی(رحمه الله علیه) واکاوی می‌شود.

 

طرح مسئله

در عرف عارفان، طی‌طریق میسر نمی‌شود، مگر در عزلت و تحنّث. این طریق، بیانگر «چگونه گلیم خود از گرداب این دنیای مادی بیرون کشیدن» و به «معرفت‌الله رسیدن» است. از زندگی خیل عارفان و دستورات این طریق، می‌توان شواهد بسیاری بر این مدعا یافت. بنابراین اگر شیوه همیشگی عارفی در طریق عرفانی خود ـ برخلاف عرف عموم عارفان ـ عزلت نبود و ـ علاوه‌بر طریق کمال نفس خود و بلکه ازطریق کمال خود ـ همچون سیاست‌مداران به اِعمال تغییرات اجتماعی اقدام نموده باشد، این می‌تواند پرسش‌برانگیز و مسئله‌ساز باشد. زندگی عرفانی ـ سیاسی عارف سالک، امام ‌خمینی(رحمه الله علیه) به‌عنوان بنیان‌گذار یکی از مهم‌ترین انقلاب‌های جهان معاصر و نیز رویکرد خاص ایشان به ابعاد مختلف دین به‌ویژه عرفان، مسئله «نسبت میان طریق عرفـــانی امام خمینی(رحمه الله علیه) با سلوک اجتماعی ـ سیاسی ایشان» را برجسته و درخور پژوهش می‌کند.

مقاله حاضر به‌لحاظ گونه‌شناسی، (1) تحقیقی توصیفی (2) با روی‌آوردی درون‌دینی است. هدف اصلی مقاله آن است که نسبت آنچه امام خمینی(رحمه الله علیه) در طریق عرفانی خود در اسفار اربعه طی نموده و آنچه در منش اجتماعی ـ سیاسی‌اش اتخاذ کرده است، تقریر و روشن شود.

چنین پژوهشی به‌جهت تصحیح تلقی‌های نادرست از سیر‌و‌سلوک معنوی از دیدگاه اسلام و تعارض ظاهری آن با حیات اجتماعی ‌ـ سیاسی ضروری است تا چهره اسلام ناب محمدی| بیش‌ازپیش رخ بنماید و در پی آن زیرساخت معرفتی و حقیقت‌گروانه انقلاب اسلامی ایران که در گرو حرکت معرفت‌محور و عارف‌مسلکانه بنیان‌گذار آن است، چهره بگشاید تا به‌لحاظ جنبه اول، استحکام بنیاد آن روشن‌تر و به‌اعتبار جنبه دوم، الهی بودنش آشکارتر شود.

این مقاله به ‌نسبت عرفان و حاکمیت در دیدگاه امام خمینی(رحمه الله علیه) می‌پردازد تا روشن شود ایشان در حوزه حکومت و سیاست، در جلوة عارف و سیاست‌مدار چگونه رفتار می‌کردند و تا چه اندازه، اصول یکی را در دیگری تسرّی می‌دادند؟ آیا سلوک عرفانی امام(رحمه الله علیه) بر شیوه حکومتی ایشان مؤثر بوده یا بصیرت عرفانی در مدل حکومتی ایشان هیچ نقشی نداشته است؟

سلوک ولایت (سیر معنوی امام ‌خمینی(رحمه الله علیه))

سیر درحقیقت سفر قلب و سرّ از خلق به ‌حق برحسب باطن است. سیروسلوک درواقع یک چیزند و فقط برحسب اعتبارات مختلف متمایز می‌شوند. سیر مخصوص باطن است و سلوک مخصوص ظاهر. سیر دارای مراتبی است: سیر برای خدا (سیری که به خدا منتهی می‌شود)، سیر در خدا (سیری که نهایت و پایان ندارد) و سیر به خدا (مقام تکمیل درحالی‌که همه اجزا و اعضا برای خدا و به خدا باشد). بنده در این مرحله، در هیچ چیزی جز برای خدا دخل و تصرف نمی‌کند. بر این اساس، اسفار را به چهار مرحله تقسیم کرده‌اند:

الف) سیر به‌سوی خدا: سیر «من الخلق الى الحق» که سالک از خلق به‌سوی حق سفر می‌کند، حق را می‌شناسد و او را باور می‌کند. به‌تعبیر دیگر، سیر به‌سوی خدا از منازل نفس تا افق مبین امتداد می‌یابد که نهایت مقام قلب و مبدأ تجلّیات آسمانی است (برگرفتن حجاب‌های کثرت از چهره وحدت).

ب) سفر به خدا: سیر «فی الخلق بالحق» که همان سفر و سیر سالک در اسمای حسنا و اوصاف حق‌تعالی است و نهایت حضرت واحدیت است (برگرفتن حجاب وحدت از چهره کثرات علمی باطنی).

ج) سفری که ترقی کردن به مقام عین‌الجمع و حضرت احدیت است: سیر «من الحق الى الخلق بالحق». سالک در این سفر، از خدا به‌سوی خلق سیر می‌کند و خلق را با دیده الهی می‌شناسد. مقام «قاب قوسین» است، مادامی‌که دوگانگی باقی مانده باشد و وقتی دوگانگی ازبین رفت، مقام «أوأدنى» واصل می‌شود که نهایت و پایان ولایت است (از میان رفتن تقید به یکی از دو ساحت متضاد ظاهر و باطن به‌وسیله نائل شدن به مقام احدیت عین جمع).

د) سفری که سیر از خدا به خدا برای تکمیل خَلق است: سیر «فی الخلق بالحق» که سالک با وحدت الهی در کثرت خَلق سیر می‌کند که مقام بعد از فنا، فرق بعد از جمع نیز خوانده می‌شود: صحو بعد محو. (جوادی آملی، 1375: 1 / 239) و نهایت سفر چهارم با رجوع از حق به خلق در مقام استقامت تحقق می‌یابد که مقام احدیت جمع و فرق است به‌وسیله اضمحلال خلق در حق، تاآنجاکه عین واحد در صورت‌های متکثر دیده می‌شود و در عین واحد دیده شود.

با توجه به اینکه سیروسلوک در عرفان و نیز در حوزه معرفت انسان، هم‌پای آفرینش و پیدایش او پیشینه دارد، عارفان در حوزه معرفتی، سیر کشفی را که از طریق شهود حاصل می‌آید، بر سیر استدلال عقلی که به طریق دلیل به‌دست می‌آید، برتر دانسته‌اند؛ چراکه سرّ کشفی معرفت، شهودی و بدون واسطه است. به‌عبارت دیگر، همان‌طور که در سیر نزولی، وجود مطلق در مراتب تعینات و کثرات وجودی ظهور می‌یابد، یعنی آن ذات غیب‌الغیوب از وحدت به کثرت و از باطن به ظاهر تجلّی می‌کند و این تجلّی، عینی و حقیقی است به‌همین سان، در سیر صعودی یعنی از کثرت به وحدت، از ظاهر به باطن و از تقیّد به اطلاق نیز معرفت وجودی، شهودی و حقیقی است. (لاهیجی، 1371: 204)

به‌همین دلیل، سالکان طریق حقیقت برای تبیین سیر رجوعی یا همان سیر از کثرت به وحدت و مشاهده ذات اقدس حق‌تعالی و وصول به مقام فنای فی‌الله، علاوه بر شرط عبور از ظلمتِ تعیّنات وجودی و گذر از منازل طبیعی و مشتهیات نفسانی، اسفاری را ترسیم کرده‌اند که مشهورترین آنها «اسفار اربعه» است. (شانظری، 1382: 62)

دیدگاه‌های امام خمینی(رحمه الله علیه) در تبیین و تفسیر این چهار سفر معنوی با نظر دیگر عارفان تا اندازه‌ای متفاوت می‌نماید. در ادامه، ضمن شرح این چهار سفر، تفاوت این دو دیدگاه نیز تبیین می‌شود:

سفر اول: سیر از خلق به حق مقید، نه حق مطلق

امام در پایان کتاب مصباح‌الهدایة، دیدگاه جناب قمشه‌ای را درباره اسفار اربعه مطرح می‌کنند و سپس نظر خود را چنین بیان می‌دارد:

و عندی أنّ‌ السفر الأوَّل مِن ‌‌الخلق اِلى الحقّ المقیّد برفع الحُجب التی هی جنبة یلی‌ الخلقی و رؤیة جمال ‌الحقّ بظهوره الفعلی الذی هو فی ‌الحقیقة ظهور الذات فی مراتب الأکوان، و هو جنبة یلی الحقّی؛ و بعبارة اُخرى، بانکشاف وجه الحقّ لدیه. و أخیرة هذا السفر رؤیة جمیع الخلق ظهور الحقّ و آیاته فینتهی‌ السفر الأوّل، و یأخذ فی ‌السفر الثانی و هو من الحق المقید الى الحق المطلق. (1373: 188)

در نزد من، سفر اول سفر از خلق به‌سوی حق مقید است؛ به این طریق که حجاب‌هایی را که جنبه رو به خلقی دارد، ازمیان بردارد و به‌واسطه ظهور فعلی حضرت حق در عالم وجود، جمال حضرت حق را مشاهده کند و این ظهور فعلی درحقیقت ظهور ذات در مراتب هستی است و این همان جنبه رو به حقی است؛ به‌عبارت دیگر، مشاهده جمال حق به آن است که وجه‌الله در نزد او منکشف می‌شود و پایان این سفر آن است که همه خلق را ظهور حضرت حق می‌بیند و همه را ]به‌مثابه[ آیات او می‌نگرد. بدین‌ترتیب، سفر اول به پایان می‌رسد و سفر دوم که همان حرکت از حق مقید به حق مطلق است، آغاز می‌گردد.

در نگاه ایشان، آغاز این سفر، وجهه خَلقی انسان و پایان آن رسیدن به حق می‌باشد؛ اما حق مقیّد، نه حق مطلق. اینجاست که سالک، حجاب‌هایی را که جنبه خَلقی دارند، ازمیان برمی‌دارد و جمال حضرت حق را به‌واسطه ظهور فعلی او در عالم وجود مشاهده می‌کند. این ظهور فعلی درحقیقت ظهور ذات در مراتب هستی و همان جنبه «یَلی ‌الخَلقی» است. بنابراین در سفر اول، وجه حضرت حق در نزد عارف منکشف می‌گردد و تمام خلق را ظهور حضرت حق می‌بیند و آن را به‌صورت مستقل مشاهده نمی‌کند. در این سفر، سالک هویت و حقیقت اصیل انسان را بازیابی می‌کند و حقیقت خود و همه آفرینش را جلوه تام حق می‌داند. نتیجه این سیر آن است که همه خَلق را ظهور حضرت حق و همه را آیات او می‌بیند. (شانظری، 1382: 6؛ اشراق، 1382: 62)

این معنا از منظر دیگری نیز در عبارات امام(رحمه الله علیه) قابل مشاهده است. اصل در عرفان، حرکت، نو شدن و سعه وجودی یافتن است. در نگاه عرفا، انسان همواره مسافر است و قرآن کریم نیز بر این حقیقت تأکید دارد. (انعام / 11؛ نمل / 69؛ عنکبوت / 2؛ روم / 42) ازاین‌رو واژه‌های سیر، سلوک، فرار، هجرت، اسفار اربعه، منزل، مقامات هفت‌گانه، چهل‌گانه، صدگانه (انصاری، بی‌تا: 12) و هزارگانه (همان: 12) مطرح شده است و بزرگان عرفان درباره این مقولات، کتاب‌ها و رساله‌هایی همچون اسفار و الاسراء نگاشته‌اند و معراج نبی گرامی اسلام| را نوعی سفر (3) معرفی کرده‌اند.

ابن‌عربی در فتوحات مکیه بحثی را در باب شناخت مقام سفر و عروج دادن و ترک کردن سفر و مشکلاتش مطرح کرده و در فصل سوم فتوحات (ابن‌عربی، 1410: 2 / 382) درباره شناخت احوال مسافر و حالات او مطالبی بیان می‌کند.

بنابراین «سفر» در لغت به‌معنای پیمودن مسافت است؛ اما در اصطلاح عرفان، مقصود توجه و رویکرد قلب به خدای متعال است. ابن‌عربی در تعریف «سفر» می‌نویسد: «السفر عبارةٌ عن القلب إذا أخذ فی التوبه إلى الحقّ تعالى بالذکر». (همان: 383)

برای درک بهتر مفهوم سفر در عرفان لازم است در معنای سیر نیز تعمق گردد. سفر در طریق با عقل و استدلال‌ عقلی که در نزد فلاسفه معمول است (عقل جزئی‌نگر) تحقق نمی‌یابد؛ بلکه عطیّه‌ای است الهی که شامل انبیا و اولیا می‌باشد که اهل فن و عمل هستند. توجه به این نکته ضروری است که در نظر ابن‌عربی، در سلوک سالک و سفر او وجود شیخ مرشد و مؤدب به آداب طریقت و نیز عارف و بصیر به طریق، ضرورت دارد تا دست سالک را بگیرد و به جایی برساند؛ زیرا بدون ارشاد، سلوکِ سالک پایان نمی‌یابد و او به جایی نمی‌رسد. (بدیعی، 1384: 274)

بدین‌سان در اندیشه عارفان، هنگامی سفر تحقق پیدا می‌کند که تمام توجه انسان معطوف به‌ حق شود و با یادکرد و ذکر محبوب، به‌سوی او گام بردارد.

امام خمینی(رحمه الله علیه) ضمن تذکر این نکته که انسان مسافر است و سفری پرخطر در پیش دارد، آغاز سفر را قدم گذاشتن بر انانیت نفس می‌دانند:

بدان که از برای سالک الی‌الله و مهاجر از بیت مظلمه نفس به‌سوی کعبه حقیقی، یک سفر روحانی و سلوک عرفانی است که مبدأ آن مسافت، بیت نفس و انانیت است و منازل آن مراتب تعینات آفاقی و انفسی (مُلکی و ملکوتی) است ... . (امام خمینی، 1372: 589)

ایشان از آغاز سفر روحانی به منزل نفس یاد می‌کند و آن را به صفت تاریک توصیف می‌نماید. (همان: 333) وی غایت آن سفر را ذات مقدس حق به جمیع اسما و صفات برمی‌شمرد و تصریح می‌کند مادامی‌که حبّ نفس در دل است و انسان در بیت مُظلم نفس است، مسافر الی‌الله نیست؛ بلکه از مُخلّدین الی‌الارض است و اول قدم سفر الی‌الله. (همان: 333)

ایشان با اشاره به آیه شریفه «وَ مَن یَخْرُجُ مِن بیته مهاجراً الى اللهِ و رسوله ثُمَّ یُدْر‌ِکْهُ المَوتُ فَقَدْ وَقَعَ أجرُهُ على اللهِ» (نساء / 100) می‌گوید:

منظور از این هجرت، هجرت از بیت تاریک نفس، یعنی همان هجرت از انانیت و خودبینی و خودخواهی است و اگر در طول چنین سفری مرگ او فرا رسد، به‌فنای تامّ خواهد رسید و جمال الهی را مشاهده می‌کند و به بقای حق باقی خواهد گشت. (همان: 625 ـ 623)

ازاین‌رو چنین مرگی، پاداش چنین مهاجری خواهد بود؛ زیرا بر چنین مسافری جز مشاهده جمال الهی و وصول به‌فنای حضرتش، پاداشی دیگر سزاوار نیست.

امام(رحمه الله علیه) اول شرط تحقق سیر الی‌الله و سفر به‌سوی محبوب را خروج از خودبینی و خودخواهی می‌داند و راهکار این خروج را ریاضت و تقوا با خمیرمایه عشق تصویر کرده، (طباطبایی، 1379: 127) در دیوان خود نیز به این راهکار اشاره می‌کند:

 

گفتم از خـــود بِرهم تا رخ مـــاه تو بینم
چـــه کنم من که از قیــد منیّت نـــرهیدم

کوچ کردند حریفـان و رسیـــدند به مقصد

بی‌نصیبم من بیچاره که در خـــانه خــزیدم

لطفی ای دوست که پروانه شوم در بر رویت

رحمی ای یـــار که از دور رســانند نویدم

ای که روح منی، از رنج فـــراقت چه نبردم

ای که در جان منی، از غم هجرت چه کشیدم

(امام خمینی، 1377: 146)

 

ایشان از این سفر با تعابیر مختلفی از قبیل «سفر عقلی»، «عرفانی»، «عشقی»، «آخرتی» و «الی‌الله» یاد می‌کند. برای نمونه درباره سفر عقلی می‌نویسد: «وقتی انسان با قدم فکر و استدلال سائر الی‌الله می‌شود، سیرش عقلی و عملی است.» (همان: 625) البته بزرگان عرفان، ضمن ضروری دانستن این سفر، معرفتی را که از این راه نصیب سالک می‌شود، درخور یقین نمی‌دانند. شیخ اکبر در فتوحات می‌نویسد:

آگاهی و معرفتی که از راه عقل و برهان نصیب انسان می‌گردد، ازآن‌جهت که ممکن است درست یا نادرست باشد، می‌تواند حجاب راه سالک نیز قرار گیرد. تنها اهل‌الله اهل ذوق هستند که سیرشان شهودی است و معلومات صحیحی دارند؛ چراکه آنها را از روی تدبّر و اندیشه خود به‌دست نیاورده‌اند. (ابن‌عربی، 1410: 1 / 69)

این معلومات هدیه خداوند است که به خواص خود عطا می‌کند و آموزش آنها را خود تقبّل می‌نماید: «انّ لله عباداً تَولَى اللهُ تعلیمَهم فی سرائرهم بما أنزله فی کتبه و على السنةِ رسله»؛ (همان: 143) «خدا را بندگانی است که تعلیمشان را در ضمایرشان براساس آنچه در کتب و در زبان رسولانش آمده، به‌عهده گرفته است.»

امام نیز تصریح می‌کند که ذات اقدس الله را نمی‌توان به‌واسطه غیر او شناخت و این‌چنین استدلال می‌کنند که وجود اقدس الله وجود محض است و هیچ‌‌گونه کثرتی در آن راه ندارد؛ حال‌آنکه هر آنچه غیر از اوست، منسوب به کثرت است. (امام خمینی، 1373: 87)

باتوجه به تلقی معرفت‌شناسانه امام(رحمه الله علیه) از خدا و مخلوقات، پرسش از چگونگی معرفت به وجود مخلوقات به‌واسطه حق تعالی، پرسشی جدی و تأمل‌برانگیز است. ایشان در تقریر این مطلب می‌فرماید:

هرچه غیر ذات خداست، عین ربط و قائم به ذات اوست. بنابراین هر موجودی متکی به خداوند است و ازآنجاکه حقیقتِ مستقلی غیر از خدا وجود ندارد، پس علم ما به او وقتی درست و حقیقی می‌شود که با واسطه خود خدا صورت پذیرد؛ لذا فرموده‌اند: «إنّما عرف الله من عرف بالله»؛ زیرا «لایُدرَکُ المخلوقُ شیئاً اِلّا بالله» (اشراق، 1382: 24)

این نظام معرفتی به‌نوعی به سفر عرفانی منتهی می‌شود که آن را «سفر عشقی» نامیده‌اند و مبدأ و مقصد در این سفر یکی است. ساختار این سفر، بنیاد معرفت‌شناختی و جهان‌شناختی ویژه‌ای دارد که در آن، هم خدا گواه خود است: «شهد الله انّه لا اله الا هو ...» و هم موجودات گواه اویند به او: «و الملائکة و أولوالعلم قائماً بالقسط ...». به‌لحاظ جهان‌شناختی نیز اهمیت دارد؛ چراکه ربط خدا به مخلوقات در تجلّی اسما و صفات و عدم تحقق استقلالی‌شان تبیین می‌شود. امام در توضیح این سفر می‌فرماید: «مبدأ و مقصد در این سفر یکی است». (همان) ازاین‌رو هیچ‌گونه خستگی عارض چنین مسافری نمی‌شود. محبوب در طول سفر با او همنشین است و او همواره شادمان و بانشاط است؛ زیرا شنونده فرمان «تَقدّم» محبوب است. (فرمانی که پیامبر| در شب معراج از خالق خویش شنید که «پیش بیا») در این سفر، محبوب خود را در مقام الوهیت مقام ظهور اسما و صفات (همان حق مقیّدی که امام در سفر اول متذکر شدند) می‌نگرد؛ یعنی حقِّ به جلوه درآمده را می‌بیند و حقِ ظاهر در مظاهر را شهود می‌کند.

ارمغان این سفر آن است که سالک در مقام رؤیت کثرات و رؤیت جمیع مخلوقات است؛ اما همه را ظهورات و آیات و نشانه‌های محبوب می‌بیند. ازاین‌رو نظام هستی در منظر او «عالَم» نام می‌گیرد.

سفر دوم: سیر از حق مقید به حق مطلق (سفر من الحق الی الحق بالحق)

از منظر امام خمینی(رحمه الله علیه) سفر دوم، سیر از حق مقیّد به‌سوی حق مطلق است. در این راستا، هویّات وجودی و تعیّنات خلقی محو می‌شود و وحدت تامّ حاکم می‌گردد و قیامت کبرا برپا می‌شود. (امام خمینی، 1373: 88) همان که قرآن می‌فرماید: «کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إ‌ِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَ إ‌ِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» (قصص / 88) نیز کلام امیرالمؤمنین که فرمود: «ما رأیت شیئاً الا و رأیت الله قَبلَهُ» )صدرالدین شیرازی، 1383: 1 / 250( و حق تعالی با مقام وحدانیت برای او تجلّی می‌کند و در اینجاست که درمی‌یابد پاسخگوی «لِمَن‌ِ المُلْکُ الیومَ» (غافر / 16) کسی جز واحد قهار نیست. در این مرحله، ره‌آورد او از این سفر، رسیدن به فنای ذاتی، صفاتی و فعلی خود است و اگر از اندک انانیت سالک چیزی باقی مانده باشد، شیطانی که در جان اوست، به صفت ربوبیّت ظهور می‌کند و شَطَح از او سرمی‌زند که این یعنی گرفتار شدن در درد هولناک اظهار ربوبیّت (شطحیات). این همه، از نقصان سفر وی است.

در این مرحله از سفر، دستگیری عالِم و هادی و مرشد آشنا با ریاضات شرعی ضرورت می‌یابد تا در مواقع لزوم، او را از مهالک این راه باز دارد تا مشمول عنایت‌ الهی گردد و او را از مسیر اظهار ربوبیّت به اقرار عبودیّت بکشاند. اگر سالک در مقام تقدیر استعدادها که از جانب فیض اقدس ارزانی می‌شود، بهره‌مندِ مرحله بعد بوده باشد، خدای تعالی او را به خویشتن باز می‌گرداند تا سفر سوم را آغاز کند.

با این بیان معلوم می‌شود:

1. سفر اول که سفر از خود، کثرات، تعیّنات و تعلقات است، هموارتر و بی‌خطرتر از سفر دوم است؛ زیرا در این مرحله بر حضور مرشد تأکید می‌شود.

2. با توصیفی که امام از سفر عشقی داشته‌اند، سفر دوم سفری عشقی است؛ زیرا حق، مبدأ سفر و اصل و منتهای آن است و چنین مسافری به‌دلیل انسی که با محبوب گرفته، وحشت و تعب سیر از او مرتفع می‌شود و با قدم عشق به ادامه سیر می‌پردازد. (امام خمینی، 1373: 626)

3. چون چنین مسافری به مقام فنا راه یافته و فانی در اسما، صفات، ذات و افعال گردیده است، از خود بی‌خود می‌شود و به محو کلی و صعق مطلق نائل می‌گردد و مصداق حدیث شریف قرب نوافل می‌شود که به سمع حق می‌شنود، به بصر حق می‌بیند، به ید قدرت حق بطش می‌کند و به لسان حق نطق می‌کند. به‌عبارت دیگر، به حق می‌بیند و جز حق نمی‌بیند، به حق نطق می‌کند و جز حق نطق نمی‌کند، از غیر حق کور و کر و لال می‌شود و این مقام حاصل نمی‌شود مگر با جذبه الهی و کشش آتش عشق که بدین کشش و عشق الهی عارف حقی شود و به آن جذبه ربوبی که پیرو حبّ ذاتی است، از او دستگیری می‌شود تا در وادی حیرت نلغزد و به شطح ـ که از بقایای انانیت است ـ گرفتار نیاید. ازاین‌رو پایان این سفر، اضمحلال مطلق است و نتیجه آن «کنتُ سمعَه الذی یسمع به و ...». (همان: 591)

باید متذکر شد که سایر عرفا و سالکان، سفر دوم را سیر از حق به حق به‌وسیله حق می‌دانند و چون سالک به مقام ولایت رسیده و وجودش حقّانی شده است، پس سلوکش از مقام ذات به‌سوی کمالات شروع می‌شود و در این سفر، سیر اسمائی دارد به تمام اسما و صفات الهی، مگر اسم «مستأثر»؛ (4) درحالی‌که دیدگاه امام خمینی(رحمه الله علیه) این است که سالک در سفر دوم، از حق مقید به حق مطلق سیر می‌کند و مقام وحدانیت برای او تجلی می‌‌نماید و در سفر سوم به حضرات اعیان ثابته و سیر اسمائی تشرف پیدا می‌کند.

سفر سوم: سیر از حق به‌سوی خَلق حقی با حق (من الحقّ الی الخلق الحقّی بالحقّ)

مبدأ این سفر، حضرت احدیت جمعی و پایان آن، حضرت اعیان ثابته (خلق حقّی) می‌باشد. ره‌آورد این سفر، شناخت حقایق اشیا و کمالات آنها و چگونگی صعود آنها به جایگاه اصلی‌شان است؛ اما مسافر تا در این سفر است، علی‌رغم اطلاعات جامعی که از موجودات دارد، به مقام نبوت تشریعی راه نمی‌یابد و حق تشریع ندارد؛ زیرا شریعت در نشئه عینی موجودات مطرح است؛ حال‌آنکه سالک در این سفر، هنوز در مقام غیب عالم سیر می‌کند و پس از این آگاهی است که او وارد سفر چهارم می‌شود.

در بیان دیگرِ عارفان، سفر سوم از حق به‌سوی خلق است و آنها سلوک را در مرتبه افعال می‌دانند. سالک در عوالم جبروت، ملکوت و ناسوت مسافرت می‌کند و نصیبی از نبوت برای او حاصل می‌شود؛ ولی مقام تشریع ندارد: «السفر الثالث و هو من ‌الحق الخلق و یسلک هذا الموقف فی مراتب الأفعال و ...» (امام خمینی، 1373: 205) «والسفر الثالث یقابل الاول لانّه من الحق الى الخلق بالحق». (صدرالدین شیرازی، 1368: 1 / 12)

بیان امام خمینی(رحمه الله علیه) را باید به‌تعبیری چنین بپذیریم که از منظر ایشان، سالک از حضرت احدیت جمعی و ذات مطلق و جامع جمیع کمالات که تمام اسما و صفات در آن مستهلک است، به‌سوی حضرت اعیان ثابته سیر می‌کند و در این سیر، ظهور نخست برای حقیقت وجود در مقام تعیّن، تجلی ذات بر ذات است که از آن به «تجلی ذات و مقام احدیت» تعبیر می‌شود. مرتبه دوم، تجلی ذات در مقام اسما و صفات است که اولین ظهور حق بر اعیان بوده، سالک ذات را به‌همراه تعیّنات اسمائی و صفاتی ملاحظه می‌کند و از آن به «حضرت اعیان ثابته» و «فیض اقدس» یاد می‌شود. مرتبه سوم، تجلی ذات بر اعیان امکانی است که از آن به «تجلّی افعالی» یاد می‌گردد و نتیجه آن پدیداری موجودات خارجی است که به آن «فیض مقدس» نیز می‌گویند. بنابراین سیر در سفر سوم از حضرت احدیتِ جمعی به‌سوی حضرت اعیان ثابته است.

سفر چهارم: سیر از خلق به‌سوی خلق با حق (من ‌الخلق الذی هو الحقّ الی الخلق بالحقّ)

آغاز سفر، اعیان ثابته (وجهه حقی موجودات) و پایان سفر، وجود خارجی و عینی موجودات است که سالک با وجود حقّانی خودش سیر می‌کند. در این سفر، شریعت بر او عرضه می‌شود و به جعل احکام ظاهری و باطنی می‌پردازد و از حضرت حق و ذات و صفات و افعال او به‌اندازه استعداد مستعدّین خبر می‌دهد.

درنگاه امام، هر صاحبِ شریعتی ناگزیر از این اسفار است؛ اما ازآنجاکه سعه وجودی و ظرفیت انسان‌ها با یکدیگر تفاوت دارد، ارمغان سفرها نیز برای آنان متفاوت است. به این بیان که اگر کسی مظهر اسم «الرحمان» باشد، در سفر اول که به «حق مقیّد» نائل می‌آید، رحمت گسترده خدا را بر همه موجودات مشاهده می‌کند (ظهور اسم رحمان) و در سفر دوم، همه موجودات را فانی در اسم «الرحمان» می‌بیند. چنین مسافری هنگام بازگشت، با رحمت و وجود رحمانی به جهانِ شهادت باز می‌گردد؛ ازاین‌رو دوره نبوتش محدود می‌شود؛ اما شخصیتی که مظهر اسم «الله» و جامع جمیع اسمای الهی می‌باشد، در سفر اول، ظهور حق را با همه شئوناتش مشاهده می‌کند؛ هم رحمانیت خدا را به تمام و کمال می‌نگرد و هم قهاریت، مهر و خشم او را. در پایان سفر دوم نیز از این جامعیت بهره‌مند است و همه حقایق عالم هستی و حتی خود را در اسم جامع «الله» مستهلک می‌بیند. لذا در بازگشت، با وجود اسم جامع الهی به‌سوی عالم شهادت بازمی‌گردد.

طبیعی است که نبوت چنین مسافری به‌دلیل جامعیتش، ازلی و ابدی خواهد بود و خلافت چنین رسولی نیز ظاهری و باطنی می‌باشد؛ درنتیجه مجال تشریع برای فرد دیگری پس از او باقی نمی‌ماند. ازاین‌رو گرچه ائمه معصومین^ که خلفای راستین حضرت نبی‌ اکرم| می‌باشند، نور واحدند، همگی تابع شریعت اظهارشده ازسوی نبی‌اکرم| هستند.

با توجه به توضیحات امام در سفر چهارم:

1. مسافری که به سفر چهارم راه می‌یابد، کسی است که حضرت حق را به‌خوبی می‌شناسد.

2. خود او بیانگر و نمایش‌دهنده حضرت حق و آینه تمام‌نمای است.

3. به حقایق اشیا معرفت دارد.

4. به استعدادها و قابلیت افراد آگاهی کامل دارد.

5. کیفیت ارتقای آنها را می‌داند.

6. به وطن اصلی و جهان شهادت معرفت دارد.

7. تکمیل و تکامل آنها را وظیفه خود می‌داند و درنتیجه به ‌جعل احکام ظاهری و باطنی همت می‌گمارد و با دو اسم «عادل» و «حاکم» به اصلاح جامعه می‌پردازد؛ همان‌گونه که حضرت حق با این دو اسم، در میان اسما و صفات حکومت می‌کند و به خصومت آنان پایان می‌دهد. (امام خمینی، 1373: 41)

 

پی نوشت:

[1]. Typology.

. Descriptive2

3. در فرهنگ و ادبیات عرفانی، واژه‌های «سیر» و «سفر» و «سلوک» معمولاً مترادف به‌کار می‌روند و از مسائل کلیدی عرفان می‌باشند و اگرچه ابتدا در زمره مسائل عرفان عملی محسوب می‌شوند، ازآن‌جهت که عارف تنها دریافت شهودی و یافتن علم حضوری نسبت به اشیا را مفید فهم درست و شناخت دقیق می‌داند و این‌چنین دریافتی جز از طریق کشف و شهود یا سیر درونی حاصل شدنی نیست، این معنا در عرفان نظری نیز کاربرد دارد و از مسائل مهم این حوزه نیز به‌شمار می‌رود.

4. از اخبار و ادعیه اهل‌بیت عصمت(ع) استفاده می‏شود که خدای متعال اسمائی دارد که آنها را برای خویش برگزیده است و احدی از آنها آگاه نیست. این اسما به «اسمای مستأثره‏» معروف شده‏اند. از روایات استفاده می‏شود که اسمای مستأثره از مراتب غیبی اسم اعظم هستند و جهت ‏بطون و غیب اولین اسم الهی می‌باشند. از اسم مستاثر به اسم «مکنون» و «مخزون‏» نیز تعبیر شده است.

 

منابع و مآخذ

قرآن کریم.
آشتیانی، سید جلال‌الدین، 1370، شرح مقدمه قیصری بر فصوص‌الحکم، تهران، امیرکبیر، چ سوم.
آشتیانی، میرزا احمد، 1387، نیّر سلوک رسالة الولایه، ترجمه محمدجواد رودگر، قم، آیت اشراق، چ اول.
آملی، سید حیدر، 1375، نص النصوص فی شرح فصوص الحکم، ترجمه محمدرضا جوزی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چ اول.
ـــــــــــــــ ، 1368، جامع الاسرار و منبع الانوار، تصحیح و مقدمه عثمان اسماعیل محیی و هانری کربن، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی و انجمن ایران‌شناسی فرانسه.
ابن‌عربی، محمد بن علی (محیی‌الدین)، 1410ق، الفتوحات المکیه، تحقیق عثمان یحیی، مصر، الهئیة المصریه العامة للکتاب.
امام خمینی، سید روح‌الله، 1371، صحیفه‌ نور، مجموعه رهنمودهای حضرت امام خمینی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چ اول.
ـــــــــــــــ ، 1372، شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(رحمه الله علیه).
ـــــــــــــــ ،1373، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، مقدمه سید جلال‌الدین آشتیانی، تهران، ‌مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(رحمه الله علیه).
ـــــــــــــــ ،1377، دیوان اشعار امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(رحمه الله علیه)، چ اول.
ـــــــــــــــ ،1378، سرّالصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(رحمه الله علیه)، چ ششم.
ـــــــــــــــ ،1378، صحیفه نور، تهران، انتشارات مؤسسه نشر آثار امام خمینی(رحمه الله علیه).
ـــــــــــــــ ،1410ق، تعلیقات علی شرح فصوص‌الحکم و مصباح الانس، انتشارات پاسدار اسلام.
انصاری، خواجه عبدالله، بی‌تا، منازل السائرین، قم، انتشارات بیدار.
جوادی آملی، عبدالله، 1375، ولایت فقیه، قم، مرکز نشر إسراء، چ هفتم.
شانظری، جعفر، 1382، «اسفار اربعه از منظر امام خمینی(رحمه الله علیه)»، اشراق، ش 5، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(رحمه الله علیه)، ص 68 ـ 61.
صدرالدین شیرازی، محمدبن‌ابراهیم، 1368، الاسفار اربعه، قم، مکتبة ‌المصطفوی.
طباطبایی، فاطمه، 1379، یک ساغر از هزار، تهران، نشر عروج.
ـــــــــــــــ ، 1382، سلوک عرفانی امام خمینی، تهران، عروج.
فیض کاشانی، محسن، 1386، کلمات مکنونه من علوم اهل الحکمة و المعرفة، قم، مطبوعات دینی.
کاشانی عبدالرزاق، کمال‌الدین، 1370، اصطلاحات الصوفیه، تحقیق محمدکمال ابراهیم جعفر، قم، بیدار.
لاهیجی، محمد، 1371، شرح گلشن‌راز، تهران، کتابفروشی محمودی.
مجلسی، محمدتقی، 1362، بحارالانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیه.

 

رضا فیروزی: دانشیار گروه معارف اسلامی دانشگاه علوم پزشکی ارومیه

یوسف مقدسی: دانشجوی دکتری اخلاق و عرفان دانشگاه پیام نور

فصلنامه علمی ـ پژوهشی اندیشه نوین دینی 32

ادامه دارد/

1 1 1 1 1 Rating 0.00 (0 Votes)
GRID LIST
موفقیت
گنج
طلاق
شوهرداری
ازدواج
Sunday, 03 November 2024
الأحد, ۰۱ جمادى الأولى ۱۴۴۶
یکشنبه, ۱۳ آبان ۱۴۰۳

Please publish modules in offcanvas position.