مثال زندگی ام مثال تاریخ است
غروب خسته نشان ز حال تاریخ است
کلوخ کاخ شهان چه رند می گویند
زوال ماست که خود کمال تاریخ است
غبار تاج سران به خون سرخ شفق
نشانه در گذر شغال تاریخ است
به گندمی آدم اسیر گشت و هنوز
اسیر میوه ی تلخ و کال تاریخ است
میان حادثه ها به هر دری که زنی
گشایشی نشود، خصال تاریخ است
نسیم و پروانه ورقص گل در باد
درعصرآهن ها،خیال تاریخ است
من از دیار یمین،چگونه می مانم؟
در این میانه که در شمال تاریخ است
مثال آینه ای شکسته با صد سنگ
دلم شکسته ترین سفال تاریخ است
میان خاطره ها پرنده ای می خواند
که صبح گامی در زلال تاریخ است
زمانه گرچه سیاست،مثال شب "رحمان"
به زلف یاری بخش؛ که زال تاریخ است
اگر شکسته دلی نشین به محضر دوست
نسیم صحبت اوست که بال تاریخ است
کنار جویی آب ، دمادم خورشید
صدای ساده ی صبح،بلال تاریخ است.
شعر: رحمان زارع