تضمین طنز ماذون قشقایی از حافظ

نمونه ای از اشعار فارسی میرزا ماذون قشقایی
انسانم آرزوست

آمد بهار وسیر گلستانم آرزوست

 مستم زشوق وصحبت مستانم آرزوست
پایی رود به کوی دل آرام طالبم

دستی رسدبه چاک گریبانم آرزوست
مخمور آن دوچشم و مشتاق یک نگاه

بیمار آن دو لعلم و درمانم آرزوست

گنجی نهفته در دل و جویای مشتری

جانی رسیده بر لب و جانانم آرزوست
در کام اژدهایم و راه نجات کو

دلتنک ز تنگنایم و میدانم آرزوست
مستم چو مست نعره مستانه می زنم

هردم چو مرد خدمت مردانم آرزوست
از تنگی خزان حوادث دلم گرفت

سیر ریاض و سنبل و ریحانم آرزوست
دیری است تا به کوه وبیابان ز دیو و دد

 اینک ملول گشتم و انسانم آرزوست


تضمینی طنز از غزل حافظ


در ره زدند دزدان حاجی غلامرضا را

دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را

ما غافل از کمینگاه ناگه خروش بر خواست

هات الصبوح هیو یا ایهاالسکارا

هی بر جناب حاجی شش پر زدند و گفتن

د گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را

کاین ضرب شش پر ما با قدرت جوانی

در وجد و حالت آرد پیران پارسا را

حاجی به عین و ذلت تفسیر و وعظ می کرد

با دوستان مروت با دشمنان مدارا

گفتا به میر دزدان چشم مرا مبندید

شاید که باز بینم دیدار آشنا را

ناکنده زیر جامه حاجی به عجز گفتار

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

رفتند رو به خورجین دیدند پول و گفتند

 کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را

منبع :سیه چادرها نوشته منوچهر کیانی

5 1 1 1 1 1 Rating 5.00 (3 Votes)
Thursday, 21 September 2023
الخميس, ۰۶ ربيع الأول ۱۴۴۵
پنجشنبه, ۳۰ شهریور ۱۴۰۲

Please publish modules in offcanvas position.