داستان کریم خان زند و روستایی حاضر جواب

کریم خان زندمی گویند کریم خان زند حاکمی عدالت پیشه بوده است و می کوشیده مردم را یاری کند. او خود را نه پادشاه بلکه وکیل الرعایا یعنی وکیل مردم و رعیت می نامید.

می گویند روزی مردی روستایی به دربار کریم خان زند در شیراز مي رود و با ناله و فرياد مي خواهد تا كريمخان را ملاقات كند. سربازان مانع ورودش مي شوند. خان زند در حال كشيدن قليان ناله و فرياد مرد را مي شنود و مي پرسد ماجرا چيست؟ پس از گزارش سربازان به خان، وي دستور مي دهد كه مرد را به حضورش ببرند.

مرد به حضور خان زند مي رسد و كريمخان از او مي پرسد:

«چه شده است چنين ناله و فرياد مي كني؟»

مرد با درشتي مي گويد: «دزد همه اموالم را برده و الان هيچ چيزي در بساط ندارم!»

خان مي پرسد: «وقتي اموالت به سرقت مي رفت تو كجا بودي؟»

مرد مي گويد: «من خوابيده بودم!»

خان مي گويد: «خوب چرا خوابيدي كه مالت را ببرند؟»

مرد مي گويد: «من خوابيده بودم، چون فكر مي كردم تو بيداري!»

خان بزرگ زند لحظه اي سكوت مي كند و سپس دستور مي دهد خسارتش از خزانه جبران كنند و در آخر مي گويد: «اين مرد راست مي گويد ما بايد بيدار باشيم.»

5 1 1 1 1 1 Rating 5.00 (1 Vote)
Monday, 20 March 2023
الإثنين, ۲۷ شعبان ۱۴۴۴
دوشنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۱

Please publish modules in offcanvas position.