ما را سلام عهد سحر بیمه می کند
اربـاب خانـقاه نـظر بیمه می کند
هر شب که رود اشک روان می شود ز چشم
با ذکر نام مادر و در بیمه می کند
محتاج بیمه های زمینی نگشته ایم
تا آن سه ساله جای پدر بیمه می کند
لیلا اگر شد او ، ز دو عالم غمش بس است
این غم تو را ز هر چه خطر بیمه می کند
اشکی که صاف و ساده در این روضه می چکد
از آتش جهان دگر بیمه می کند
مجنون ترین به منزل لیلا عروج کن
لیلا تو را به چشم دگر بیمه می کند
فرقی نمی کند به چه مذهب بخوانی اش
هر کس که کوفت حلقه به در بیمه می کند
دیروز اگر نیامده ای ، خانه بسته نیست
سقا همیشه دیده ی تر بیمه می کند
اینجا غریبه نیست اگر هست هم ملک
او را گرفته گوشه ی پر بیمه می کند
در احترام نام عزیزان فاطمه
حق ، شیعه را ز عالم ذر بیمه می کند.
شاعر: رحمان زارع
اسفند 1392 شیراز