بارالها!
معزه ای رخ نمود؛ زنده به لطف تو ام
با شر و شور و به لب خنده به لطف تو ام
حادثه آمد ولی دست تو یاریم کرد
یار نگهداری از مرگ به زاریم کرد
نیمه ی شب بود و من سرعت بالا و خواب
این طرف و آن طرف جاده شده تاب تاب
از بغل راه چون سخت پریدم برون
جاده و ماشین و راه در نظرم شد نگون
چون که شدم واژگون،جار زدم یار را
بلکه نگیری به من خشم شب تار را
آنکه مرا رحم کرد شاه گل یاس بود
وانکه دو دستم گرفت حضرت عباس بود
شعر از : بی کس شیرازی.