جنگ زبان فارسی با زبان انگلیسی در خانه ی همسایه ها

قزوهزبان فارسی با سابقه هزار ساله خود که تمدنی باشکوه را پشت سر داشته و به لحاظ جغرافیایی نیز منطقه وسیعی از ماوراء‌النهر را در بر می‌گرفته است، به عنوان یک تهدید برای بیگانگان و استعمارگران همواره مطرح بوده است،‌ اگر زمانی انگلیس در هند به تلاش برای محدود کردن زبان فارسی پرداخت و زبانی فراگیر در این کشور را به ورطه نابودی کشید،‌ قدرت‌هایی که برای هویت ملت‌ها برنامه می‌ریزند این روزها با همان سیاست‌ این خط را در افغانستان دنبال می‌کنند و این زنگ خطری بزرگ است برای اردو زبان‌ها و فارس‌زبان‌های افغان که با نگریستن در آینه هند از آن برحذر باشند. واقعه‌ای که این روزها با همان بازی تکراری دعوا میان لهجه‌ها پیش می‌رود دعوایی که عامل آن یک انگلیسی یا یک علاقمند به زبان بیگانه است.
بحث پیرامون این موضوع و بررسی سابقه زبان فارسی در شبه‌قاره و افغانستان و چگونگی کمرنگ شدن آن و وضعیت امروز زبان فارسی در افغانستان موضوعی بود که نشستی با عنوان «زبان فارسی در شبه‌قاره و افغانستان» پیرامونش برگزار شد.

این نشست با حضور علیرضا قزوه که چند سالی رئیس مرکز تحقیقات زبان فارسی دهلی‌نو بوده و قنبرعلی تابش شاعر و ادیب مهاجر افغان در خبرگزاری تسنیم برگزار شد. در این نشست علیرضا قزوه به سابقه زبان فارسی در هند پرداخته و روند کمرنگ شدن آن را در طول قرون مختلف تاکنون را بررسی کرد. هم‌چنین قنبرعلی تابش به تشابه روش‌هایی که بیگانگان برای از میان بردن زبان فارسی هند در گذشته و زبان فارسی در افغانستان امروز به کار می‌برند اشاره کرد.

مشروح بخش نخست این نشست به شرح ذیل است:

* تسنیم:‌ آقای قزوه سابقه زبان فارسی در هند به چه زمانی باز می‌گردد و چه شد که زبان فارسی از سرزمین هندوستان بار بربست؟

بین ایران و هند ارتباط قومی و نژادی‌ برقرار است که سابقه‌ آن به 1100 یا 1500 سال قبل از میلاد برمی‌گردد، که هر دو آریایی بودند و از دره خیبر سرازیر شدند. بخشی به سمت ایران و بخشی به سمت هند رفتند و تا امروز هم، زبان‌های ما و هندی‌ها جزو زبان آریایی طبقه‌بندی می‌شود. زبان فارسی در هند شاید فرزند قرن سوم و چهارم باشد و نخستین شاعره‌ای که در آنجا ظهور کرد، رابعه بنت کعب است،‌ البته رابعه عارف منظور نیست، وی نخستین شاعر فارسی زبان هند است و در منابعی هم‌چون «مسالک‌الممالک» استخری به این موضوع اشاره شده است که بعد از اسلام در همان دوره‌های آغازین حدوداً حوالی قرن سوم، مردم محلی به نام مکران به زبان فارسی حرف می‌زدند و این زبان در آن محل رایج بوده و رابعه که در سرزمین سِند ظهور کرده برآمده فرهنگ زبانی آنجاست.


بعد‌ها ما شاعران و عارفان بزرگی را در حوالی سند و لاهور مانند مسعود سعد سلمان مشاهده می‌‌کنیم. دین اسلام نیز از ناحیه ایران حرکت کرده و ابتدا به سند و سپس به شبه قاره وارد شده است. هم‌چنین قدیمی‌ترین صوفیانی که از ایران وارد هند شدند، در قرن چهارم به کشمیر هند وارد شدند. حضور جدی عرفان و تصوف در هند متعلق به سهروردی و در قرن ششم بود،‌ البته قبل از آن هم در مناطقی از هند گروه‌هایی از صوفیان و عارفان حضوری جدی دارند و در کنار شاعران؛ صوفیان، عرفا و تصوف خدمت غیرقابل وصفی به زبان فارسی در هند کرده‌اند و بیشترین میراث زبان فارسی در هند متعلق به این خاندان است، به خصوص در هند وقتی که می‌گوییم بهترین شاعر فارسی زبان کیست؟ همه به امیر خسرو اشاره می‌کنند.

امیرخسرو، شاگرد و خلیفه نظام اولیاست که نظام اولیا خود شاگرد بابا فرید گنجه‌شکر است و بابا فرید با یک واسطه به معین‌الدین چشتی می‌رسد و آن واسطه هم بختیار کاکی است و معین‌الدین چشتی سگزی که متعلق به سجستان یا استان سیستان بود و شاگرد عثمان هارونی، از ایران به کشمیر شریف می‌آید، جایی تقریباٌ 200 کیلومتر پایین دهلی که من به آنجا رفته‌ام و آن را از نزدیک دیده‌ام‌، باید بگویم امروزه تقریباً تمام مردم هند و گروه‌های مختلف هند به آنجا می‌آیند و با عشق و علاقه زیارت می‌کنند،‌ چرا که خدمات بسیاری به زبان فاسی کرده‌ است. همه این موارد نشان می‌دهد،‌ که نقش صوفیان در خدمت به زبان فارسی در هند را نمی‌توان انکار کرد و نادیده گرفت.

ناصر‌الدین سبکتکین در دوره سامانی نخستین کسی است که به هند لشکرکشی می‌کند،‌ در آغاز قرن پنجم نیز محمود غزنوی لشکرکشی می‌کند، که با مهاجرت برخی ایرانی‌ها و شعرا در دربار آن‌ها زبان فارسی رایج می‌شود،‌ وقتی که سفرنامه ابن بطوطه را مطالعه می‌کنیم، می‌بینیم قبل از اینکه به هند برسد سه نفر به استقبالش می‌روند که دونفرشان ایرانی است،‌ در دربار طغرل نیز ایرانی‌ها نفوذ زیادی داشتند، چرا که سلسله طغرل مهاجر بوده و ریشه خانوادگی در هند نداشتند،‌ بنابراین اعتماد زیادی به مردم هند نمی‌کردند،‌به همین دلیل بود که ایرانیان در آنجا حضور زیادی داشتند. چشتی‌ها نیز که از چشت هرات‌اند و تاکنون خاندان آنها در هرات زندگی ‌می‌کنند و افراد سالم، اهل نماز و پایبند به اصول و اعتقادات دینی، معتقد به ائمه و ایران‌دوست هستند.

این‌ها را از این جهت گفتم که زبان فارسی را نمی‌توان از تصوف جدا کرد و شاعران بزرگ در هند را باید با عرفان و تصوف گره بزنیم، از بزرگترینشان که امیرخسروی دهلوی و حسن دهلوی است تا سایرین، همگی به عرفان گره خورده‌اند.

*تسنیم: با این توصیف ایرانیان حضوری چشمگیر در شبه قاره داشتند و زبان فارسی نیز به تبع سرآمد بوده است،‌ پس چه شد که اندک اندک زبان فارسی کمرنگ شد؟

با استعمار انگلیس در هند و ایجاد کمپانی در هند؛ چاپ کتاب‌های فارسی نظیر سعدی و مولانا رواج یافت،‌ شاید تعجب کنید،‌ اما استعمار انگلیس بسیار پیچیده است، چندین سال می‌آید این کتب را به چاپ می‌رساند و زبان فارسی را رایج می‌کند و 40 سال چاپخانه‌های آنجا را راه‌اندازی می‌کند که اعتماد مردم را در مرحله اول به خود جلب کند.(اولین چاپخانه‌ها را انگلیسی‌ها در کلکته راه‌اندازی کردند) سپس زبان اردو را رواج می‌دهد تا از ارزش و ترویج زبان فارسی بکاهد و در مرحله نهایی اردو و فارسی را را باهم کنار گذاشت. تا انگلیسی را جایگزین هر دوی آن‌ها کند.

در دوران ناصر‌الدین شاه در سده نوزدهم قادر دهلوی در اوج به زبان اردو و زبان فارسی شعر می‌گوید و تمام مردم هند او را می‌شناسند،‌ اما انگلیسی‌ها حقوق او را قطع می‌کنند،‌ تا مجبور شود شکایت کند و زمانی که از او دعوت می‌شود،‌ در کالجی در انگلستان تدریس کند،‌ وقتی رئیس کالج به استقبالش نمی‌آید،‌ از آنجا می‌رود، مروری بر زندگی وی نشان می‌دهد که یک شاعر سنتی بزرگ و با سیستم کاری مخصوص به خود بوده است که چون زبانش نیز فارسی بوده مطابق به خواست انگلستان نبوده است. از این موارد که انگلیس به محدود کردن شعرای فارسی زبان در هند پرداخته بسیار است،‌ برای نمونه اگر ماجرای قبر بیدل را جویا شوید، متوجه می‌شوید که قبر بیدل، قبر اصلی وی نیست، قبر اصلی او زیر جاده و در اتوبان است، بعد از استقلال هند که انگلیسی‌ها هنوز نفوذ داشتند، در اتوبان‌هایی که می‌کشیدند، عامدانه قبر بیدل را زیر اتوبان جانمایی کرده‌اند، بعد از آن برادران افغانی اعتراض می‌کنند که چرا این کار را انجام داده‌اند، یک قبر نمادین برای او می‌سازند، حالا چرا قبر اصلی او را زیر اتوبان می‌‌اندازند؟، برای اینکه تمام اشعارش به زبان فارسی است.

بعد از این که قادر قبول نمی‌کند برود در آن کالج نقد ادبی را درس بدهد، شخصیتی به نام امامقلی صهبایی که «قول فیصل»‌ از اوست را راضی به این می‌کنند که در این کالج نقد ادبی تدریس کند و اتفاقاً استعمار انگلیس در پی این بود که صهبایی را نیز از بین ببرد. که سرانجام در پی اتفاقاتی امام‌قلی صهبایی برای نجات برادر زاده‌اش در کنار رود جبنا، مورد اصابت گلوله انگلیسی‌ها قرار می‌گیرد و به دست انگلیسی‌ها کشته می‌شود. سرگذشت این بزرگان زبان فارسی در هند نشان می‌دهد که همه آن‌ها زخمی از انگلیس به تن داشتنه‌اند و زبان انگلیسی با زورو استعمار هم روی کار آمده است.

پس از آن در سال 932 بابر قدرت را به دست می‌گیرد و پس از مدتی همایون پسر وی جایگزین می‌شود، اما به زودی قدرت را از دست می‌دهد و به دربار صفوی می‌آید،‌ با کمک شاه تهماسب دوباره قدرت را باز می‌یابد. دوره همایون، دوره درخشان مهاجرت شاعران و دوره اوج حضور شاعران فارسی زبان در هند است. در دوره فرزند همایون،‌ جهانگیر شاه نیز این ویژگی فزونی یافته تا جاییکه همسری ایرانی اختیار می‌کند.

بنابراین می‌توان گفت،‌ که ایرانیان در هند قدرت و نفوذ داشته‌اند. خصوصاً در دوره شاه جهان که اوج حضور شاعران در آنجاست، صائب تبریزی، کلیم کاشانی، قدسی تبریزی و ملک‌الشعرای هند و اکثر شاعران ایرانی دیگر مزارهایشان در هند است در حالیکه متأسفانه بسیاری از مردم هند از این موضوع آگاهی ندارند. من در دوره مأموریتم در هند با کمک دوستان این مزارها را یافتیم.

مختصر اینکه دوره‌ای که از زمان «بابر» تا «اورنگ زیب» در هند داریم، یعنی مصاف با دوره پیری بیدل(حدود 180 سال این فاصله زمانی است) از این جهت حائز اهمیت است که تمامی شاعران ما در هند حضور دارند، در اینکه اورنگ زیب چگونه قدرت را به دست آورده نیز بحثی وجود دارد، چرا که حکومت حق شاه دارالشکوه بوده و بعد از او برادر دیگرش شاه شجاع در کلکته و بنگال بوده و برادر دیگری نیز بوده و بعد از اینها اورنگ زیب حق حکومت داشته است که او با حیله و دروغ حکومت را برای 50 سال به دست می‌گیرد. در همین دوره‌ها بسیاری از شاعران ایرانی در دربار شاه شجاع مسئولیت‌های مهمی دارند.

* تسنیم:‌ بررسی زبان فارسی در هند نشان می‌دهد که بیشترین آثار در این دوره به زبان فارسی است.

بله، در دروه اورنگ زیب حضور شاعران ایرانی زیاد می‌شود، وی بیش از آنکه طریقتش ادبی و یا عرفانی باشد، قرآنی است و فردی تقریبا دگم و متعصب است، شاید بشود، گفت، کمی تفکر طالبانی داشته است و دیگر شاعران دور و بر او نبودند و شاعران را کنار می‌زند، اما بهترین کارها و اوج شعر فارسی در همین دوران است، بهترین سبک‌ها در شعر، فرهنگ‌نویسی و تذکره‌نویسی در همین دوره زمانی انجام شده است،‌ بیشترین نسخ خطی متعلق به همین دوره گورکانیان است تا می‌رسد به دوران جنگ نادر و اتفاقی که سبب حمله نادر به هند می‌شود، از دوران ساسانیان و کتاب‌های کلیله و دمنه و ... که مراودات ما در زمینه فرهنگی و سیاسی با هند جدی می‌شود، هیچ حمله‌ای از جانب هند به ما نشده است و هند همیشه برای ما پناهگاه اهل فرهنگ، شعرا و تجار و ... بوده است،‌ تا اینکه ماجرای حمله نادر اتفاق می‌افتد.

دکتر محمد‌حسین زورق معتقد است که حمله نادر نیز کار انگلیسی‌ها بوده است،‌ چرا که انگلیسی‌ها میدان را باز کردند تا نادر بیاید، در حالیکه می‌توانستند جلوی او را بگیرند. حمله نادر اصلا اتفاق خوبی نبود. هنوز در قلعه سرخ دهلی برنامه‌هایی می‌گذارند که در آن به نادر نفرین می‌کنند.

در بین ایران و افغانستان هم حمله اشرف افغان به ایران را داریم، اینها گره‌های تاریخی است که در بین روابط ما با هم ایجاد شده. اما می‌خواهم بگویم که هند، این همه سال دارای قدرت هم بوده اما نیامده که به ما حمله کند، از دوره آغاز زبان فارسی در هند (حمله ناصرالدین سبکتکین) و تا دوره «بابر» 32 خاندانی که در نقاط مختلف هند( بنگال،‌ مرشد‌آباد،‌ حیدرآباد،‌گل کنده و...) هستند به زبان فارسی‌اند و سلسله‌هایی ایرانی‌اند که اگر تماماً ایرانی نباشند، یکی از پدر یا مادر ایرانی‌اند، هم‌چنین در این دوران شاهد به قدرت رسیدن تشیع در هند نیز هستیم، به ویژه در حیدر آباد.

* تسنیم:‌ زبان فارسی از چه زمانی در هند به طور کامل کمرنگ شد و هم‌اکنون چه وضعیتی دارد؟

سیستم انگلیسی که همیشه در آن حیله وجود دارد،‌ در مورد زبان فارسی نیز حساب شده کار کرد،‌ تا می‌رسد به سال 1832 که تیر خلاص را برای زبان فارسی می‌زند و بعد از آن هم زبان فارسی هنوز در هند جان دارد و دست و پایی می‌زند، تا صد سال اخیر نیز می‌بینیم که در هند زبان فارسی رمق دارد، تا 50 سال گذشته هم انجمن‌های ادبی فارسی در هند فعال بودند. زمانی که من به هند رفتم سال 1386 بود، وضعیت زبان فارسی شبیه مریضی بود که در اتاق سی.سی.یو بستری است و با دستگاه در حال تنفس و تپش قلب، گاهی یک تکانی می‌خورد.

زبان فارسی سه پله دارد. پله اول دستور زبان فارسی، پله دوم نثر فارسی است و پله سوم شعر است. روزگاری در همان دوران گورکانیان شعر هند آنقدر رشد کرده بودند که از شعر ایران هیچ کم نداشت، اما در این دوران اخیر یک شاعر یا دوشاعر جدید زبان فارسی بودند که کتاب چاپ می‌کردند که یکی از آنها 7 ماه پیش به رحمت خدا رفت، نام او پرفسور ولی‌الحق انصاری بود که در لکنو زندگی می‌کرد، کسی را نداشت که شعرهایش را برایش بخواند و برای من نامه می‌نوشت که اشعار من را نقد کن، کسی نیست که اشعار من را نقد کند.

دیگری هم فردی بود به نام رئیس احمد نعمانی که شاعر خوبی است، ولی فارسی نمی‌تواند خوب حرف بزند، بقیه به تفنن شاید یک غزل یا دوغزلی داشته‌اند، اما دفتر شعر نداشتند. در شبه قاره در 50 سال اخیر محمد اقبال چراغی را روشن می‌کند.

البته پاکستان که به ایران و افغانستان نزدیک‌تر است، وضعیت نسبتاً بهتری نسبت به هند دارد، اما در هند تقریباً وضعیت خیلی بد است. با وجود اینکه زبان‌آموز، استاد و منتقد زبان فارسی در هند بسیار است و اوج زبان فارسی را با شعر در هند باید ببینیم که دیده نمی‌شود. برای همین منظور ما انجمن ادبی به نام بیدل تأسیس کردیم. (بیدل شاعر بسیار بزرگی بوده که سیدحسن حسینی در مورد او نوشته و علی معلم و سهراب سپهری نیز از او متأثر هستند) اما در سرزمین هند و در محل زندگی بیدل، کسی وی را نمی شناخت، نام خیابان‌هایشان به نام فلان فرد انگلیسی و فلان بازیگر بود،‌ اما خیابانی به نام بیدل وجود نداشت.

* تسنیم:‌ در مدت حضور شما در هند چند انجمن‌ ادبی بیدل تأسیس شد،‌ هدف از تاسیس این انجمن‌ها چه بود و تا چه حد موفق شدید؟

کلاً 50 انجمن ادبی بیدل در هند در دهلی و در شهرهای دیگر که یکی از آنها پتنا بود، دیگری لکنو، بنارس و ... تأسیس کردیم،‌ بیشتر شاعران هند به زبان اردو شعر می‌گویند و شاعری به زبان فارسی بسیار کم و یا محو است. در انجمن‌های ادبی بیدل نیت ما این بود که تعداد شاعران فارسی زبان را زیاد کنیم، آن‌هایی که نثر و نقد می‌نویسند را یک پله بالاتر بیاوریم و آن‌هایی که هنوز در پله اول هستند و دستور زبان بلد هستند، به مقاله نویسی برسند و آنهایی که هنوز زبان فارسی یاد نگرفته‌اند، بیایند و زبان‌آموز فارسی شوند.

در هند خطابه و سخنرانی به زبان فارسی توسط استادان زبان فارسی قابل امکان نبود، از جهت عدم توانایی در خطابه به زبان فارسی، مگر در خود دانشگاه دهلی و در جواهر لعل نهرو که مرکزی علمی است، برخی اساتید تنها چند کلمه به فارسی سخن می‌گویند، هم‌چنین از تعداد دانشجویان زبان فارسی روز به روز کم می‌شود، چرا که در هندوستان کاری برای آن‌ها وجود ندارد. هنوز نیز استعمار انگلیس در هند سایه دارد،‌ برای نمونه اگر در دانشگاه پستی برای استاد زبان فارسی وجود داشته باشد، با هر ترفند ممکن این پست به استاد زبان عربی، زبان اردو و زبان‌های دیگر واگذار می‌شود، در افغانستان نیز وضع به همین منوال است‌، البته بهتر است چون هنوز فارسی زبان هستند.

اما در هند اگر 500 استاد زبان فارسی داشته باشیم، حداقل 400 نفر آنان را افراد پیر تشکیل می‌دهند، چون جوانان علاقه کمی دارند که به این حوزه وارد شوند و اگر وارد شوند به سختی می‌توانند به جایی برسند،‌ به گونه‌ای با آنان برخورد می‌شود که سراغ این زبان کمتر بروند. ما نیز نمی‌توانیم حمایت جدی و هزینه آن چنانی داشته باشیم که استاد را به آنجا ببریم و یا دانشجو را به اینجا بیاوریم.

اکنون وضعیت ما به گونه‌ای است که تعداد اساتید زبان فارسی نسبت به تعداد دانشجویان بیشتر است. در دانشگاه تهران نیز دانشجویان زبان فارسی اندک و ضعیف هستند،‌ در انجمن‌های ادبی بیدل گاهی چنان شعرهایی سروده می‌شد که من باید به سختی خنده خود را کنترل می‌کردم،‌ و در مقابل تشویق می‌کردم تا جلسات آخر که کم‌کم راه می‌افتادند. در هند حدود 5 شاعر جوانی هستند که شعر فارسی را می‌شناسند، افرادی چون مهدی باقر، سیدنقی عباس و ... که در انجمن‌های ادبی بیدل راه افتادند و می‌توان به آینده فعالیت آن‌ها امید داشت.

5 1 1 1 1 1 Rating 5.00 (2 Votes)
Tuesday, 06 June 2023
الثلاثاء, ۱۷ ذو القعدة ۱۴۴۴
سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۲

Please publish modules in offcanvas position.