مناجات عاشقانه ی شهدا «17»
شهيد مجتبي رسول زاده، محل تولد: تهران، مکان شهادت: خرمشهر به سال 1361:
«خدايا اگر ميداني که عاشقت شدهام، مرا به سوي خود فراخوان والا مرا رشد بده و توفيق تکامل اليالله نصيبم کن تا لايق شهادت گردم.»
شهيد صفرعلي خاجوي، محل شهادت: شلمچه به سال 1365:
«اي خدا اگر مرا به جرمم مواخذه کني، تو را به عفوت بازخواست ميکنم و اگر مرا به آتش دوزخ ببري، اهل دوزخ را آگاه خواهم کرد که تو را دوست دارم.»
شهيد مجيد پورکرمان محل تولد: تهران، محل شهادت: خرمشهر به سال 1361:
«من هيچشاخه سبزي ندارم تا با خود به سراي ديگر ببرم، اما اميد دارم که اين شاخههاي خشک شده در اين لحظات پرثمر و پرنعمت جان بگيرند و سبز شوند.»
شهيد حسن رئوفي فريماني، متولد سال 1344 در تهران، محل شهادت پنجوين به سال 1362:
«خدايا کمکم کن تا پايم نلرزد و هدايت کن گلولههاي آتشين مرا تا بر سينه دشمنانت فرود آيند و هنگامي که صلاح تو در آن بود که جان ناقابل اين حقير تقديم گردد، مهدي (عج) را بر بلينم فرست که سخت محتاج اهل بيت هستم. خداوندا درد تير و ترکش و خمپاره را تحمل خواهم کرد، اما اندوه خميني را هرگز.»
شهيد حسين يحيايي محل تولد تهران به سال 1344، محل شهادت شلمچه به سال 1365:
«اي خدا، اين دلم، جانم، روحم فقط تو را ميخواهد. ديگر طاقت ماندن در ميان دنيا و دنيائيان را ندارد و ميخواهد از وادي پر از گناه و وادي ساده کوچ کند و در وادي عشق و صفاي روحاني فرود آيد. اي انسانها روح روح را الهي کنيد، از مسير دنيا طلبي خارج و در مسير رضاي خدا وارد شويد و رضاي خدا بطلبيد.»
شهيد سعيد هدي محل تولد مراغه، محل شهادت شلمچه به سال 1365:
«خداوندا، مرغ ناچيز و محبوس در قفس، چشم به تو دوخته و با لرزاندن بالهاي ظريفش آماده حرکت به سوي توست. ما نه براي اينکه از قفس تن پرواز کند و در جهان پهناور هستي بال و پر بگشايد، نه زيرا زمين و آسمان با آن همه پهناوري، جز قفس بزرگتري براي اين پرنده شيدا نيست. او ميخواهد آغوش بارگاه بينهايت را باز کني و او را به سوي خود بخواني»
شهيد علي حسيني آقايي محل تولد تهران به سال 1341، به محل شهادت سومار 1361:
«خدايا، دل دردمندم شوق آزادي دارد تا از اين غربتکده سياه، تا از اين زندان عاشقان وصالت، نداي خود را به وادي عدم بکشاند و فقط با خداي خود به وحدت برسد.»