مناجات عاشقانه ی شهدا «28»

چاپ

شهید چمران و احمد خمینیمناجات عاشقانه ی شهدا «28»

مناجات عاشقانه و عارفانه ی شهید چمران

گمشده من!

خدایا هر کس به دنبال گمشده خود می رود .
هر کسی برای نجات خود می اندیشد .
هر کسی به امید و آرزویی زندگی می کند ،
اما من امیـــــــــــــــدی و آرزویــــــــــــــــــی ندارم .
جز تو گمشده ای نمی شناسم و جز تو راه نجاتی نمی یابم .
همه را فراموش می کنم ،(فراموش کردم)
همه را پشت سر می گذارم ،(گذاشتم)
یکه و تنها به سوی تو می آیم
و دست نیاز فقط به سوی تو دراز می کنم .

 

مناجات عاشقانه و عارفانه ی شهید چمران

خدایا !
می خواهم با تو تنها باشم ،
می خواهم از همه چیز چشم بپوشم ،
می خواهم جز تو محبوبی و معبودی نداشته باشم ،
خوش دارم که زیر این آسمان سیاه کسی جز تو از من نداند ،
کسی جز تو نیاز مرا نشنود کسی جز تو مرگ مرا نبیند.

خدایا، مرا بسوزان ، در عذاب و درد خاکسترم کن ، باز هم تو را شکر می کنم.

مناجات عاشقانه و عارفانه ی شهید چمران

خدایا!
هدایتم کن!
که ظلم نکنم، زیرا می‏دانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است.

خدایا!
نگذار دروغ بگویم، زیرا دروغ ظلم کثیفی است.

خدایا!
محتاجم مکن که تهمت به کسی بزنم، زیرا تهمت، خیانت ظالمانه‏ای است.

خدایا!
ارشادم کن که بی ‏انصافی نکنم، زیرا کسی که انصاف ندارد شرف ندارد.

خدایا!
راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم، که بی‏ احترامی به یک انسان، همانا کفر خدای بزرگ است.

خدایا!
مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده، تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم.

خدایا!
پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه‏ گرساز، تا فریب زرق و برق عالم خاکی، مرا از یاد تو دور نکند.

خدایا!
من کوچکم،
ضعیفم،
ناچیزم،
پرکاهی در مقابل طوفان‏ها هستم،
به من دیده‏ای عبرت‏ بین ده، تا ناجیزی خود را ببینم و عظمت و جلال تو را براستی بفهمم و به درستی تسبیح کنم.

خدایا!
دلم از ظلم و ستم گرفته است، تو را به عدالتت سوگند می‏دهم که مرا در زمره ستم‏گران و ظالمان قرار ندهی.

خدایا!
می‏خواهم فقیری بی‏‏ نیاز باشم، که جاذبه‏ های مادی زندگی، مرا از زیبایی و عظمت تو غافل نگرداند.

خدایا!
✧خـــوش دارم گمنـــــام و تنهـــــا باشم، تا در غوغـــای کشمکش‏هـــــــای پــــوچ مـــدفون نـــشوم.✧

خدایا!
دردمندم،
روحم از شدت درد می‏سوزد،
قلبم می‏جوشد،
احساسم شعله می‏کشد،
و بندبند وجودم از شدت درد صیحه می‏زند، تو مرا در بستر مرگ آسایش بخش.

خسته ‏ام،
پیر شده ‏ام،
دل‏شکسته‏ ام،
نا امیدم،
دیگر آرزویی ندارم،
احساس می‏کنم که *این دنیا دیگر جای من نیست...
با همه وداع می‏کنم...
و می‏خواهم فقط با خـــدای خـــود تنـــها باشم.

خدایا!
به سوی تـــو می‏ آیم،
از عالم و عالمیان می‏ــــگریزم،
تو مرا در جوار رحمت خود سکنـــی ده ...

5 1 1 1 1 1 Rating 5.00 (2 Votes)