«حتی اگر همهی تستها جواب ندهند، باز هم شکی هست.» این جمله، یکی از دیالوگهای فرعی فیلم «گذشته» است که از زبان یکی از شخصیتهای فرعی (پزشک معالج همسر سمیر) بیان میشود، ولی به خوبی بیانگر محتوا و هدف فیلم است. تمام هدف فیلم همین است که بیان کند ارزشها نسبی است و هیچ ارزشی مطلق نیست و از طرف دیگر، وقتی در جامعهی جهانی وارد میشوید، به ناچار به ارزشهای جهانی تن خواهید داد و این امری اجتنابناپذیر است.
داستان «گذشته» دربارهی مردی ایرانی به نام احمد است که پس از گذشت چهار سال ترک همسرش «ماریا»، به فرانسه بازگشته است تا او را طلاق بدهد، ولی با ورود به منزل همسرش، متوجه میشود او با مردی دیگر زندگی میکند.
او سعی میکند ضمن طی مراحل طلاق، مشکلات زندگی همسر طلاقگرفتهاش را حل نماید و بین او و دخترخواندهاش آشتی برقرار کند؛ اما گرههای داستانی قصه و تأکید کارگردان بر این فاجعهی رویداده در زندگی مرد ایرانی نیست، بلکه مسائلی مانند دروغ گفتن ماریا و شریک جنسی جدیدش (سمیر) به دخترشان و علت خودکشی زن سمیر، گرههای داستانی فیلم را شکل میدهند.
شاید اگر این فیلم یک دهه پیش در ایران اکران میشد، موجی از اعتراضات اجتماعی را شاهد بودیم؛ چرا که مفاهیم و ارزشهایی را نادیده میگیرد که برای جامعهی سنتمدار و اخلاقمدار ایران غیرقابل تحمل است، اما فیلم «گذشته» نقطهی تکامل یک روند تدریجی است که از فیلم «اعتراض»، اثر مسعود کیمیایی، شروع شد؛ یعنی پرسش دربارهی غیرت با انگارههای اخلاق جنسی مدرن و حقوق بشر مد نظر غرب.
فیلم «اعتراض» کشته شدن یک زن به خاطر خیانت به همسرش را به چالش میکشید و پرسشهای حقوق بشری دربارهی آن میپرسید و سازندهی فیلم و مروجین این تفکر، خوب میدانند که اگر جزای خیانت در جامعهای مرگ نباشد و قرار باشد مرد در قبال خیانت زنش، با صبر و طمأنینه با شکایت قانونی و طلاق، مسئله را جبران کند، خیلی از تعاریف اخلاق جنسی جوامع اسلامی بر هم میخورد.
اما نباید فکر کنیم که اصغر فرهادی، به عنوان یک کارگردان خبره و بسیار باهوش، برای زیر سؤال بردن ارزشها، از در ترویج ضدارزشها وارد میشود. نه تنها فرهادی و امثال فرهادی، بلکه همهی دنیای غرب، برای زیر سؤال بردن ارزشهای جامعهی ایرانیاسلامی، راهی جز ترویج ارزشهای انسانی و مقبول دیگر ندارند.
با این نگاه، این اثر فیلمی بسیار ارزشمدارانه است؛ چرا که رذایل اخلاقی جامعهی غرب را به تصویر و نقد کشیده است؛ همان گونه که برای تضعیف مذاهب اصیل و ادیان الهی، صهیونیسم جهانی و استعمار پیر، دست به ترویج مذاهب ساختگی غیروحیانی زدهاند؛ برای تغییر ارزشهای اخلاقی کلاسیک و دینمدار نیز ارزشهای اخلاقی مدرن و جهانشمول به میدان آمدهاند.
با این تفاوت که این ارزشها، ارزشهای ساختگی نیستند، بلکه ارزشهای مشترک جهانیاند و تنها کارکردشان این است که با مطرح کردن و پُررنگ کردن آنها، ارزشهای دینی را کمرنگ یا نفی میکنند. به عبارت دیگر، با پررنگ کردن ارزشهای مقدسی چون راستگویی و جان و آبروی انسان و کرامت انسانی، ارزشهای مقدس دیگری چون غیرت و حمیت خانوادگی و اخلاق و تعهدات زناشویی را زیر سؤال میبرند و آنها را کمرنگ میکنند.
«گذشته» در نکوهش دروغ و پنهانکاری و هوسبازی است و این همان نقطهای است که باعث میشود با پیش کشیدن ارزشها، ارزشهای دیگر را کمرنگ کند. احمد (مرد ایرانی) پس از بازگشت به خانهی سابقش (خانهی همسرش)، متوجه میشود مرد دیگری با همسرش زندگی میکند، ولی با کمال خونسردی نه تنها اعتراضی نمیکند، بلکه برای اهل همان منزل قورمهسبزی میپزد! |
---|
«گذشته» در نکوهش دروغ و پنهانکاری و هوسبازی است و این همان نقطهای است که باعث میشود با پیش کشیدن ارزشها، ارزشهای دیگر را کمرنگ کند. احمد (مرد ایرانی) پس از بازگشت به خانهی سابقش (خانهی همسرش)، متوجه میشود مرد دیگری با همسرش زندگی میکند، ولی با کمال خونسردی نه تنها اعتراضی نمیکند، بلکه برای اهل همان منزل قورمهسبزی میپزد و لولهی فاضلاب گرفته را درست میکند.
سؤالی که اینجا باید از کارگردان پرسید این است که نقش قورمهسبزی در این میان چیست؟ آیا از تمام سنت ایرانی فقط قورمهسبزی باقی مانده است؟ یعنی فرهنگ ایرانی در این دنیای اخلاقگریز چیزی غیر از قورمهسبزی برای ارائه کردن ندارد؟ چرا مرد ایرانی باید در مقابل زن غربی، که نماد اخلاق جنسی غرب است، این گونه ذلیل باشد که در عین بیتوجهی و قهر، او موهایش را خشک کند و به فکر گرفتن لولهی فاضلاب خانهاش باشد؟ آیا این نشان حیرت نسل روشنفکر در مقابل تمدن غرب نیست؟ تلاش بیهودهی مرد ایرانی برای سروسامان دادن به خانوادهی فروپاشیدهی غربی برای چیست؟
یکی از گرههای داستانی فیلم وقتی است که احمد قبل از جلسهی دادگاه میفهمد که زنش از «سمیر» باردار است. اینجا یعنی زنش با مردی غریبه رابطهی نامشروع برقرار کرده است و از این رابطهی نامشروع، باردار است. اما فیلم این گونه وانمود نمیکند؛ چرا که داستان در فضایی کاملاً غربی رخ میدهد. پس قواعد اجتماعی ایران بر فیلم حاکم نیست.
در حقیقت، تنها علت ساخته شدن «گذشته» در خارج از کشور همین است. اگر در فیلمی غیر از فیلم اصغر فرهادی، موضوع خیانت به این سادگی و آسانی مطرح میشد، یا به هیچ وجه اجازهی اکران نمیگرفت یا با اعتراضاتی بیشتر از فیلم «من مادر هستم» مواجه میشد؛ اما چه اتفاقی افتاده است که فیلمی که خیانت در آن، مسئلهای حلشده نشان داده میشود، به راحتی اکران میشود؟ چرا مانند همهی فیلمهای خارجی، که مجوز انتشار میگیرند، در این فیلم، صحنهی در آغوش کردن ماریا توسط معشوقش سانسور نشده است؛ در حالی که در فیلمهای شبکهی خانگی حتی اگر پدری دختر جوانش را در آغوش بگیرد، کل صحنه سانسور میشود. آیا خون اصغر فرهادی از سایر کارگردانها رنگینتر است؟ آیا برنده شدن چند جایزهی خارجی باعث میشود که یک کارگردان فراتر از قوانین ممیزی باشد؟ چرا باید از چند جایزهی بینالمللی این قدر ذوقزده شویم که همهی ارزشهای ملی و دینی را فراموش کنیم؟
نیمهی دوم فیلم تا پایان، مسئلهی اصلی دلیل خودکشی زن سمیر است و در نهایت، دو نفر متهم به بداخلاقی و مقصر در خودکشی وی میشوند. اولی دختر بزرگ ماریا که گفتوگوهای عاشقانهی مادرش با سمیر را برای زن سمیر ایمیل کرده و باعث خودکشی وی شده است و دومی کارگر مغازهی سمیر که ایمیل زن سمیر را به دختر ماریا داده است.
فیلمساز سمیر را به خاطر خیانت به همسرش و رابطهی ماریا، که زنی شوهردار است، مقصر نمیداند؛ ولی این دو نفر را به خاطر باخبر کردن زن سمیر از خیانت شوهرش متهم میداند؛ چرا که با این کار، باعث خودکشی زن سمیر شدهاند. البته این مسائل شاید در برخی جوامع، اموری پیشپاافتاده باشد و به عنوان یک فیلم فرانسوی، نتوان به «گذشته» خرده گرفت، لکن اول اینکه فرهادی فیلمسازی ایرانی است و محصول سینمای ایران است و دوم اینکه حتی اگر اخلاقیات در جوامع غرب تغییر شکل داده باشد، حقیقت که نمرده است؛ «خدا که نمرده است.»
چرا باید هضم شدن در جریان فرهنگ دهکدهی جهانی باعث شود کارگردان مسلمانزاده، با دادههای فرهنگ مدرن غربی فیلم بسازد؟ به جز اندکی از قشر متوسط هضمشده در زندگی غربی، کدام بخش از جامعهی ایرانی با این ارزشهای فرهنگی زندگی میکند و چقدر مخاطب ایرانی با این فرهنگ نسبت دارد؟
اصغر فرهادی، به عنوان یک انسان، با هر دین و مذهبی و نه مسلمان شیعه، آزاد است در مورد هر چیزی و با هر تعریفی از اخلاق، فیلم بسازد، اما وقتی قرار است مسئولین سینمایی ما در اکران فیلمش از همدیگر سبقت بگیرند و به هر طریق، به او تقرب بجویند، میبایست به خیلی چیزها غیر از اپوزیسیوننوازی فکر کنند.
اصغر فرهادی همان احمد فیلم «گذشته» است که در غربت اروپا و زیر باران، نه همانند غربیها با چتر، که با پاکت خریدهای روزمرهاش ایستاده و به مقصد مسافرخانهای میرود تا مدتی کوتاه و به اندازهی رفاقتش با مهاجران خارجنشین، در آن مسافرخانه بماند. او هم جزء همان بریدگان از فرهنگ اسلامی است که بدون هیچ مایهای و بیشناسنامه و گذرنامه و بدون داشتن پشتوانهی فرهنگ ایرانی، به دامان غرب پناه برده است و اگر جایزهای میگیرد، از سر پناهندهنوازی غرب است. بنابراین این همه مسابقه برای تقرب به وی توسط مسئولین، هیچ توجیه عقلی ندارد.
موضوع «گذشته» هم، مانند چند اثر اخیر خوشساخت فرهادی، اخلاق است و به خوبی توانسته است از پس انتقال مفاهیم مورد نظرش برآید. فیلم هرچند نسبت به «جدایی نادر از سیمین» ریتم کُندتر و فیلمنامهی ضعیفتری دارد، اما به لحاظ داشتن درام جذاب و منطق قصهگویی، درست یک سروگردن از فیلمهای اجتماعی ساخت ایران بالاتر است؛ لکن همان گونه که اصغر فرهادی با خروج از کشور اجازه پیدا کرده است از بند برخی خطقرمزها رهایی پیدا کند و به طور مثال، بازیگر زن فیلمش را بر روی سن ببوسد، فیلمش نیز خارج از دایرهی ارزشگذاری فرهنگ ایرانی ساخته شده است و در حقیقت، هجرت طبقهی متوسط به فرهنگ مدرن غرب را نمایندگی میکند.
حسین امیری؛کارشناس فرهنگی