توافق کرد روزی گرگ با میش

توافق کرد روزی گرگ با میش

که گردند آن دو با هم بعد از آن خویش

 

گذارند این دو روز زندگانی

کنار هم به دور از ترس و تشویش

 

نپیچند این چنین بر پاچه ی هم

بگردند اندک اندک یار و هم کیش

 

مفاد آن توافقنامه پیدا

شد آخر گرچه می کردند مخفیش

 

توافق اینچنین کردند امضا

که می گویم شما را بی کم و بیش

 

تعهّد کرده میش اندر توافق

که پرهیزد ز چوپان گرامیش

 

ز سگ های نگهبان دور گردد

به هنگام چرا ازپشت و از پیش

 

کَنَد ار تن تمام پوستین را

نماید گرگ را دل ، قلوه ی خویش

برای حفظ صلح و سازش و عهد

نخواند گرگ را دیوِ بد اندیش

 

به خاطر جمعی گرگ از وفایش

کند آغول میشان، گرگ تفتیش

 

از آن سو داده گرگ این سان تعهّد

که در دریا نگیرد دامن میش!

 

اگر گیرد نگیرد میش را جز

به دندان های درّاننده ی نیش

 

گرفت از این توافق میش جشنی

که بستادیم شیرانه حَقِ خویش

 

نکرد اندیشه هیچ از حیلت گرگ

که بی چوپان و سگ ، گرگش زند خیش

 

و یا گرگی که آید اندر آغول

همان ماری ست کآخر می زند نیش

 

زبان سرخ« رحمان» از سر سبز

کُند کوتاه آخر دست درویش

ولی این سان بماند گر توافق

نماند نام و نسل از گلّه ی میش

 

حکایت راست گفتی گرچه گردد

هوادار حیات وحش دلریش.

 

شاعر: رحمان زارع

2مرداد 1394

5 1 1 1 1 1 Rating 5.00 (1 Vote)
Wednesday, 15 May 2024
الأربعاء, ۰۷ ذو القعدة ۱۴۴۵
چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

Please publish modules in offcanvas position.